همانطور که برنامهریزی کرده بودم، قرار بود انتشار سری جدید فیسآف را از ۱۰ آذر، همزمان با آغاز هشتمین سال فعالیت بلاگنوشت، شروع کنم.
با توجه به غیب شدن شروین فتحی، در حدود یکسال قبل، و بازگشت مجددش به شبکههای اجتماعی و اخیراً به وبلاگش، از یک سو و شخصیت مرموز و تاحدود زیادی ناشناختهی وی از سوی دیگر، از ایشان یک سوژهی خوب برای شرکت در فیسآف میساخت.
همانطور که برنامهریزی کرده بودم، قرار بود انتشار سری جدید فیسآف را از ۱۰ آذر، همزمان با آغاز هشتمین سال فعالیت بلاگنوشت، شروع کنم.
گرچه قرار بود مهمان نخستین فیسآف سری جدید، فرانک مجیدی باشد، اما با شروع بکار دوبارهی وبلاگ «یک فتحی» دوست داشتم گپی هم با وی بزنم. این شد که حضورشان مشروط به نخستین بودن، گردید و برنامه تغییر کرد!
با توجه به غیب شدن شروین فتحی، در حدود یکسال قبل، و بازگشت مجددش به شبکههای اجتماعی و اخیراً به وبلاگش، از یک سو و شخصیت مرموز و تاحدود زیادی ناشناختهی وی از سوی دیگر، از ایشان یک سوژهی خوب برای شرکت در فیسآف میساخت.
گپزنی من و فتحی تقریباً زیاد طولانی شده است! و حتی بارها ایشان اصرار داشتند که پاسخها را کوتاهتر کنند اما اعتقاد من بر این بود که مصاحبه را دست نخورده باقی بگذاریم. چرا که هدف اصلی فیسآف شناساندن شخصیتهاست و برای شناخته شدن باید حرف زد !
بعضی از سوالاتی که از فتحی پرسیدهام اینهایند:
چرا تصویر دنیای حقیقیت رو از ساکنین وب پنهان میکنی؟
آیا شخصیت مجازی “شروین فتحی” با شخصیت حقیقیش یکسانه؟ یا ممکنه تفاوتهایی وجود داشته باشه که از برملا شدنش بیم داشته باشی؟!
علت غیبت طولانی مدتت چی بود؟ چرا یهو قید دنیای مجازی رو زدی؟ چرا ردگیریهات رو بی پاسخ گذاشتی؟ چرا حتی حواست به تمدید دامنهی وبلاگت هم نبود؟
بعضیها معتقدند که سرویسهایی مثل توئیتر و فیسبوک، سلاحهای مدرن کشورهای استعمارگر در جنگی سرد هستند. در این باره چه فکر میکنی؟
پاسخ این سوالات و بسیاری از سوالات دیگر را از زبان فتحی میتوانید در فیس آف : یک فتحی ! بخوانید.
همچنین یک نظرسنجی برای شرکت کنندگان در فیس آف در نظر گرفته شده است. این نظرسنجی در فیسبوک مدیریت میشود و مهلت شرکت در آن فعلاً نامعلوم است. در نظرسنجیها به فعالان وب شرکت کننده در فیسآفها بین اعداد ۱ تا ۱۰ نمره داده میشود و از مجموع امتیازات برای ردهبندی کردن آنها استفاده میشود.
برای بهتر شدن فیسآفها به هم فکری شما صمیمانه نیازمندم. لطفاً راهنماییهایتان را از من دریغ نکنید.
فتحی از وبلاگنویسان خوب، شهیر و پرمخاطب ایرانی است. وبلاگ وی را روی دامنهی ۱fathi.com میتوانید ببینید.
فتحی از وبلاگنویسان خوب، شهیر و پرمخاطب ایرانی است. وبلاگ وی را روی دامنهی ۱fathi.com میتوانید ببینید.
وی در انظار عمومی مجازی، تقریباً با هویت ناشناس فعالیت میکند. در اینترنت تصویری از وی وجود ندارد و حتی پروفایلهای او هم میزبان عکسهای تزئینی هستند! شخصاً یکبار ایشان را در نخستین همایش وبلاگنویسان بانوان که توسط پرشین بلاگ برگزار شده بود ملاقات کردم و بعد از آن هم چند بار بصورت تلفنی با هم گپ زدیم.
حدود یکسال پیش وی بصورت ناگهانی فعالیتهایش را در دنیای وب متوقف کرد و حتی وبلاگ پربارش هم برای یک مدت طولانی از دسترس خارج شد. اما از چند ماه پیش بار دیگر به شبکههای اجتماعی وب برگشت و حدود چند هفته است که فعالیت در وبلاگش را نیز از سر گرفته است.
همین بازگشت موجب شد که ترغیب شوم تا بار دیگر از وی درخواست کنم که برای یک گپزنی، مهمان فیسآف باشد:
جناب فتحی از خودت برامون بگو. کی و کجا متولد شدی؟ کجا زندگی میکنی؟ کارهایی که انجام میدی، علایقت و هر چیز دیگهای که فکر میکنی شخصیتت رو بیشتر معرفی میکنه.
چون فکر میکنم جالب حرف نمیزنم بگذارید یک چیزی بگویم شاید برای شما جالب باشد. الان من واقعا نمیدانم کجا به دنیا آمدهام :) یک مدت نمیدانم چرا فکر میکنم در یک خانه در یک ده به دنیا آمدهام. بعدها متوجه شدم که در یک شهر کوچک متولد شدهام. بعد اتفاقی مادرم گفت در فلان بیمارستان در فلان شهر به دنیا آمدهای { نمیدانم چرا تا به حال از مادرم نپرسیده بودم! } و حالا که میروم آن بیمارستان میبینم این بیمارستان حدود سال ۷۰ تاسیس شده است و به من نمیخورد. بررسی ادامه دارد هنوز :)
فقط مطمئنم ظهر یک تیر بوده است که خواهرانم را از پای کارتون رامکال بلند کردند گفتند برویم بیمارستان. مردم با ببر خیزان و اژدهای غیران تولدشان پیوند میخورد ما با راکون!
علائقم رو میشود به دستهبندیهای کلی خانواده، نوشتن، ماشین و تفریحات فکری اشاره کرد. به صورت حرفهای شطرنج کار میکنم و در تفریحات دیگر مثل سودوکو و کاکورو و جدول متقاطع و روبیک و … و دوز و مارپله و منچ و یه قل دوقل حرفهای هستم!
درآمدم هم از تولید صنعتی است و در مورد یک فلز خاص به صورت خانوادگی با پدرم کار میکنیم.
با توجه به داستان بیمارستانی که تعریف کردی، باید حدس بزنیم که متولد دههی شصت هستی. همینطوره؟!
میشود البته حدس زد متولد دهه پنجاه هم هستم. به موهای سفیدم که توی ذوق میزند جدیدا هم میخورد. اما بگذارید مثل یک بچه خوب بگویم بله. همینطور است :)
خب معمولاً در مصاحبه با فعالان دنیای وب، از همین معرفی اولیه میشه خیلی چیزها رو فهمید! مثل این که: شما نمیخواید زیاد شخصیت حقیقیتون را رو کنید! :) یا مثلاً فکر اینکه از شما درخواست کنم یک عکس از خودتون برای تزئین مصاحبه بهمون بدید رو باید از سرم بیرون کنم!
در سالهای اولِ اجتماعی شدن وب، شاید دلهرهی قاطی کردن دنیای حقیقی با مجازی کمی قابل درک بود. اما این روزها با وجود نفوذ شبکههای اجتماعی تحت وب در ساختار عمیق جامعهی بشری به نظر میرسه که این دلهره تا حد زیادی بر طرف شده. حتی در جامعهی ایران هم این تاثیر مشهوده. اما با این حال هنوز خیلیها (و از جمله خود شما) از این موضوع دوری میکنین.
البته با توجه به وضعیت سیاسی ایران، شاید بشه موضوع رو برای افرادی که مشاغل یا وابستگیهای دولتی دارند توجیه کرد، آیا این مورد دربارهی شما هم صدق میکنه؟ اگر نه پس چرا تصویر دنیای حقیقیت رو از ساکنین وب پنهان میکنی؟
عکس؟ میخواهید در بلاگنوشت تخته بشود؟ میخواهید یک شبه هزاران خواننده را فراری بدهید؟ :) من کارم کاملا آزاد است و به هیچ عنوان به هیچ ارگانی نه وابستگی دارم و نه میخواهم که داشته باشم. این جای خاصی که من هستم ( به قول شما فتحی پنهان از دیدگان ) کاملا من را راضی میکند. اگر روزی به این نتیجه برسم که درست است مثلا خودم را جلوی شما دار بزنم این کار را هم میکنم. اما الان که احتیاج به تمرکز روی شغل و نوشتن در یک فتحی.کام دارم ترجیح میدهم همچنان وضع به همین صورت باشد و نخواهم درگیر این مسائل حاشیهای بشوم.
خب بیا این مسئله رو از یه جهت دیگه نگاه کنیم. بنا به محیط حاکم بر دنیای وب، افراد میتونن در دنیای مجازی شخصیت متفاوتی از خودشون خلق کنند. شخصیتی که شاید خود واقعیشون باشه یا شاید هم کاملاً از اون متفاوت باشه و در حقیقت یه شخصیت خیالی یا دروغین باشه. با این اوصاف منطقی به نظر میرسه که دستهی دوم از برملا شدن شخصیتشون بیم داشته باشند. البته قصد تعمیم این موضوع به همهی افرادی که با اسامی مستعار در وب فعالیت میکنند رو ندارم. اما میخوام بدونم که آیا شخصیت مجازی “شروین فتحی” با شخصیت حقیقیش یکسانه؟ یا ممکنه تفاوتهایی وجود داشته باشه که از برملا شدنش بیم داشته باشی؟!
من در محیطی کار میکنم که همکاران و حتی کارگران عمدتا از من سن بیشتری دارند و اکثرا میشود گفت هیچ اطلاعاتی از وب ندارند.
انقدر زندگی برای بعضی از اقشاری که من با ایشان تعامل دارم و با آنها زندگی میکنم سخت میگذرد که روحیه آنها و چه بسا ما را خشن کرده است.
وب کمک میکند من یک جنبههایی از زندگی را بگذارم کنار { قسمت آقا فتحی بدون اعصاب و اخمو :) } و یک جنبه خاصی از زندگی { شروین آرام و احساساتی و خوش خنده } را در خودم تقویت کنم. اعتراف میکنم شخصیت مجازیم را بیشتر دوست دارم. ولی شخصیت واقعیم جذابتر است برای دیگران و در دنیای واقعی محبوب محسوب میشوم برخلاف اینجا :)
دلیل اینکه در دنیای مجازی روابط گستردهای داری و با همه گرم میگیری و خوب میجوشی ولی در دنیای واقعی از همون افراد زیادی که وجود دارن بعضیها رو انتخاب میکنی و باهاشون رابطه برقرار میکنی چی هست؟ این تضاد از چی ناشی میشه؟ آیا رفتار مجازیت فقط یک ژست هست؟
ابدا نه. ژست نیست. دوست دارم بروم ببینمشان. اما وقتم خیلی محدود است. من مرتبا توی قرارهای دوستان آفلاینم هم بدقول میشوم. یک بار که میخواهم یکی را ببینم حتما برنامه ریزی میکنم آن روز ۴ یا ۵ نفر دیگر را هم ببینم. ترجیح میدهم با افراد خاصتری این وقت محدود را تقسیم کنم. شما وقت محدودتان را با هر کسی که از راه برسد تقسیم میکنید؟
بعضیها را هم که آدم نبیند نعمتی است. من پارسال یک خانواده را دیدم هنوز که هنوز است پشت سرم حرفهای رنگ و وارنگ ساخته میشود :)
تعریف کن بدونیم فتحی در عرصهی وب چطور متولد شد؟ چه عواملی باعث رشد سریعش در بلاگستان بود؟
من اولین بار در نمایشگاه کتاب ( دقیقا نمیدانم چند سال پیش ) با CMS آشنا شدم. سیاماس برنامههایی هستند که کمک میکنند شما بتوانید محتوا و مطلبی که میخواهید را به راحتی و بدون دردسر کدنویسی در اینترنت منتشر کنید.
بعد از کلی هزینهی سنگین و امتحان این برنامهها در سال ۲۰۰۶ با وردپرس.کام آشنا شدم و اولین وبلاگم را در این سرویس ایجاد کردم. سال ۲۰۰۷ خسته شدم از پراکنده نویسی و ترجیح دادم با اسم یک فتحی و متمرکز بنویسم که نتیجهاش شد http://1fathi.wordpress.com
اگر فرض کنیم من رشد سریعی داشتم: دلیل اولش این بود که من خیلی روی برنامهریزی تکیه دارم. اگر راه را بشناسید و روش فکر کنید موفقیت در وبلاگنویسی خیلی ساده میشود.
نکته دوم دقت است. من خیلی دقت میکنم و همیشه در سکوت به دنبال پیدا کردن نکات جدیدم. خیلی از این نکات را البته به مرور توی وبلاگم میگویم چون به اصل بخشندگی اعتقاد دارم. بخشندگی یعنی اگر میخواهی به دست بیاری ببخش.
خیلی از وبلاگنویسانِ هم دوره من، از من دریغ میکردند و فکر میکردند به من ضربه میزنند!!
اما میدانید من کلاس کاریم را به چه افرادی نتوانستم برسانم؟ به افرادی مثل دکتر مجیدی یا جادی. چرا؟ برای این که برای «یک پزشک» شدن باید بتوانید اندازه یک پزشک ببخشید. من در این حد بخشنده نیستم.
پاسخهایم دارد طولانی و کمی سخت میشود. ببخشید :)
بابت طولانی شدن نگران نیستم! چون این سری از فیسآفها رو برای کسایی منتشر میکنیم که میخوان شخصیتهای مجازی اطرافشون رو خوب بشناسند. و مسلماً برای اینکه شخصیتها شناخته بشن، باید حرف بزنند!
اما گفتی که «در سکوت دنبال پیدا کردن نکات جدید هستی». منظورت دقیقاً چیه؟ برداشت من اینه که برای نمونه وقتی با یه سرویس جدید آشنا میشی دربارهش مثلاً توئیت نمیکنی تا اینکه سر فرصت یه پست در وبلاگت منتشر کنی! همینطوره؟
نه. اصلا. منظورم این است که تا یک نکته جدید دیدم پدر همه را در نمیآورم که ببینید آسمان سوراخ شده است و دانشمند دوران ظهور کرده است. به خودم میگویم این چیزی که فهمیدی برای بقیه بدیهی محسوب میشود پس به خودت مغرور نشو و بیشتر فکر کن. فراموش نکنیم راهی که امثال من میروند را بقیه آسفالت کردهاند :)
از «کلاس کاری» گفتی. به نظرت کلاس کاری یک وبلاگنویس رو با چه معیارهایی میسنجند؟
ارزشمندی مطالب و حجم انتقال دانش، رفتار و منش حرفهای وبلاگنویس، و احترامی که به وقت و شعور خواننده میگذارد.
خب بیا رو راست باشیم. خیلیها منتظرند تا بدونن علت غیبت طولانی مدتت چی بود؟ چرا یهو قید دنیای مجازی رو زدی؟ چرا ردگیریهات رو بی پاسخ گذاشتی؟ چرا حتی حواست به تمدید دامنهی وبلاگت هم نبود؟
مرسی از همه که توی این مدت به فکرم بودند و حتی یک حرکت وبلاگی راه انداختند من را پیدا کنند. هنوز نتوانستم راهی برای تشکر و جبران پیدا کنم.
صادقانه بگویم من آن زمان به شدت غمگین بودم. یک دوستم در تصادف مرحوم شد. یک دوستم را برق گرفت و … سالگرد دوست دیگرم بود که بدتر از اینها به طرز فجیعی فوت شده بود. بعد هم که مادربزرگم فوت کرد. بعد … خلاصه اگر میخواستم بنویسم آن زمان باید روضهخانه راه میانداختم! دلایل دیگر هم ناشی از این ناراحتیهای روحی بود. راستش دوست دارم خوانندگان وبلاگم لذت ببرند نه اینکه شریک غمهای من بشوند.
یک رازی هم بگویم. من شبی که میدانستم امشب دامینم اکسپایر میشود تا صبح بیدار بودم و فکر میکردم. عین مادر مریضی که توی یک اتاق دیگر نشسته و میداند تا دقایقی دیگر پسرش میمیرد اما دلش را ندارد برود بالای سر پسرش. خودتان تصور کنید من آن زمان چه وضعی از نظر روحی داشتم.
برای پیشآمدهای ناگواری که داشتی متاسفم. البته زندگی همینه. همیشه بر وفق مراد ما نیست و چه بسا که بیشتر اوقات برعلیه ما باشه. اما اونچه که شما در دنیای مجازی با شخصیتی بنام “فتحی” کردی، همونطور که در همان زمان در بلاگنوشت هم گفتم، به نظر من “خودکشی مجازی” بود. آیا به نظرت این کار درسته؟! امکانش هست که در ناگواریهای بعدی هم این کار ازت سر بزنه؟
نه. کار درستی نبود. اگر بخواهیم همیشه غمگین زندگی نکنیم باید بپذیریم که خورشید از پس هر غروبی است که طلوع میکند.
من نمینوشتم تا فکر کنم. واقعا هم فکر کردم و حالا انسانی واقعا شاد هستم چون فهمیدم اینها غروب نیست. غروب زمانی است که امیدت را از دست بدهی. حتی امید به طلوع دوباره را.
ننوشتن تجربه خیلی بدی بود. یهو دیدم از وسط کلی دوست و آشنا پرت شدم تو تنهایی. اگر خدا بخواهد دیگر هیچ وقت تکرار نمیشود. شاید کم بشود میزان نوشتنم اما بسیار احتمالش هست که بیشتر بشود :)
آیا در دنیای مجازی کسی هست که ازش بترسی؟!
برای این که از کسی نترسیم باید به او صد در صد اعتماد داشته باشیم. به نظر من این بلاهت است. چه در دنیای واقعی و چه در دنیای مجازی از همه میترسم. البته این ترس معمولا انقدر ناچیز است که نمود بیرونی پیدا نمیکند. حداکثر بشود گفت به صورت احتیاط نشان داده میشود.
به نظر میرسه شبکهی اجتماعی مورد علاقهت فرندفید باشه. چرا بیشترین فعالیت اجتماعی تحت وبت رو اونجا انجام میدی؟ در فرندفید چه ویژگی برتری نظرت رو جلب کرده؟
ممکن است به اشتباه فکر کنیم که من فرندفید را دوست دارم. ابدا! فرندفید هم مثل هر جای دیگر آدمهای خوب و بد دارد. اما آدمهای خوبی که میگویم در فرندفید هستند، خیلی خیلی زیاد خوبند! من در واقع فرندفید زیاد فعالیت نمیکنم. کنار این آدمهاست که زیاد فعالیت میکنم. فرندفید که سهل است. جهنم هم باشند من را میروم فعالیت میکنم آنجا. متاسفانه هنوز موفق به کشف آدمهای خوب سرویسهای دیگر نشدم. هر چند میدانم آنجا هم هستند چنین کسانی.
فیدهایی که در فرندفید منتشر میکنی اکثراً شرحی بر یک تصویر هستند. خب این جور فیدها معمولاً بیشتر دیده میشن. آیا دلیل انتخاب این سبک همینه؟
دو حالت دارد. من روزانه بیشمار عکس میبینم. خوره عکسم در واقع! گاهی یک چیزی میخواهم بگویم یک عکس از عکسهایی که قبلا آرشیو کردم کنارش میگذارم.گاهی هم یک عکس میبینم و میخواهم بقیه هم ببینند. یک چیزی به معشوقهای خیالی میگویم معمولا و میگذارم عنوان عکس. چه متن خالی و چه عکس خالی به نظرم یک چیزی کم دارند. معمولا تاثیری که میخواهم را نمیگذارند. لینک هم اگر میشد اضافه میکردم اما فکر کنم بعدش کتک بخورم :)
خب حالا فرندفید به کنار! شبکهی اجتماعی مورد علاقهت کدومها هستند؟ اصلاً با شبکههای اجتماعی حال میکنی؟ تاثیر شبکههای اجتماعی بر توسعهی وب رو چطور ارزیابی میکنی؟
تصحیح کنم که من نگفتم فرندفید را مثلا دوست ندارم پس چیزهای دیگر را دوست دارم. بهتر است بگویم فرندفید را به خاطر آدمهایش دوست دارم. مثلا از فرومهای تخصصی مثل تیتی ( انجمنی پیرامون مسائل خودرو ) هم خوشم میآید. اما نوشتن خیلی اجازه نمیدهد توی شبکههای اجتماعی باشم.کلا مفهوم شبکه اجتماعی را دوست دارم چرا که این شبکهها سرعت و نحوه گسترش دانش را عوض میکنند. مثلا همین توییتر چقدر وضع مردم را میتواند بهبود بدهد و جریان خبررسانی را سرعت بدهد؟ اصلا قابل محاسبه نیست. صد حیف که ما هنوز این ابزارها را درست نشناختهایم.
نظرت دربارهی کاربری عمومی ایرانیها از شبکههای اجتماعی چیه؟ بعضیها معتقدند که کاربری ما با سایر مردم دنیا متفاوته! برای مثال میشه به استفاده از گوگل ریدر اشاره کرد. شاید اگه همهی دنیا مثل ایرانیها از گودر استفاده میکردند، گوگل چنین تغییراتی رو در اون اعمال نمیکرد! شاید به همین خاطر هم ایرانیها بیشتر از سایرین از تغییرات جدید گوگل ریدر رنجیدند! نظرت تو چیه؟
به نظر من اصلا این قضیه اشکالی ندارد و طبیعی هم هست. قرار نیست ما شخصیت و فرهنگی شخصیمان را بگذاریم کنار و همان جوری رفتار کنیم که بقیه رفتار میکنند.
هر چند اگر از تجربیات موفق دیگران ایده بگیریم برای بهتر رفتار کردن موفقتر خواهیم بود طبیعتا.
حتماً یادت هست که خرداد ماه سال ۱۳۸۷ در فیس آفی رو در روی میلاد احرامپوش قرار گرفتی! اونجا اعتقاد داشتی که وجود کلونیهای مشابه سرویسهای خارجی و بومی شده میتونه برای پیشرفت شبکههای اجتماعی در ایران مفید واقع بشه. اما میبینیم که چنین نمونههایی با استقبال روبرو نمیشن. اما با این وجود هنوز هم خیلیها به کپیسازی سرویسهای معروف دنیا مشغولند. اصلاً با وجود فیسبوک.کام، به نظرت چه نیازی به فیسبوک وطنی هست؟!
چرا نمیگویید گودر وطنی؟ اگر سرویسی در حد گودر برای ایرانیها بود عالی میشود. سرویسهای وطنی خوب هستند چون با ذائقه ما سازگاری پیدا کردند ( وگرنه همان اول شکست میخورند ) ولی متاسفانه به خاطر دخالت دولتی و به اعمال سلیقه شخصی مدیران به صورت افراطی، عموما سرویسهای وطنی چیز به درد بخوری نمیشوند.
بعضیها معتقدند که سرویسهایی مثل توئیتر و فیسبوک، سلاحهای مدرن کشورهای استعمارگر در جنگی سرد هستند. در این باره چه فکر میکنی؟
فکر نمیکنم. چون رسانههای بهینهایتر و بهتری برای این مسائل وجود دارد. این سرویسها خیلی بیشتر از نظر استعمارگران، به نظر کاربران وابسته هستند.
ایدهی پستهای وبلاگت از کجا میان؟ آیا مهمترین منبعت وبلاگها و وبسایتهای کشورهای پیشرفته هستند؟
من اخیر پستی نوشتم با عنوان « چرا کسی جز همسرتان وبلاگ شما را نمیخواند؟ ». تویش توضیح دادم که خواننده نیاز دارد حس کند شما میفهمید چه نیازی دارد. شما باید همتیمی خوبی باشید که هر چه نیاز دارد را برایش فراهم میکنید تا به هدفش برسد. ایده پستهای من از نیازها و واکنشهای خوانندگان میآید. این نیازها را حالا هر جوری باشد و از هر منبعی باشد سعی میکنم برطرف کنم. هر چی خوانندگان بیشتر نظر بدهند و حرف بزنند از نیازهایشان، بیشتر میفهمم که مطالب بعدیم باید در چه مورد باشد.
معمولاً چقدر برای خوندن وبلاگهای دیگه وقت میزاری؟ و چطور به سراغشون میری؟
خیلی زیاد. یک سری وبلاگ هستند که مشترکشان هستم و به شدت تمام مطالبشان را میخوانم. بقیه وبلاگها را هم از طریق لینکهای این ور و آن ور میبینم. فقط از وبلاگهایی که میخواهند شبیه خبرگزاری رفتار کنند فراری هستم و نمیخوانمشان. وبلاگهای معروف خارجی را در این زمینهها ترجیح میدهم.
آیا به نظرت وبلاگستان فارسی کمرنگ شده؟ آیا روزی میرسه که دیگه نتونیم از وجود بلاگستان صحبت کنیم؟
بله. یا حداقل من کمتر میبینم وبلاگستان را. مخصوصا که آیتینویسها اکثرا دارند یا میگذارند کنار نوشتن را یا میروند به سبک نوشتن مطالب دم دستی در مثلا خبرگزاریهایشان !!
ولی بعید میدانم کلا وبلاگستان به این زودیها ماهیت خودش را از دست بدهد.
در انتها به چند ویژگی شخصی اشاره میکنم. لطفاً با نمرههای ۱ تا ۱۰ بهمون بگو که اندازهی این ویژگیها در وجود تو چقدرند؟
عشق : ۱۰ / به نسبت معدود کسانی که عاشقشان محسوب میشوم!
نفرت : ۵ / خیلی وسط هستم توی این جریان
صداقت : ۸ / هر چی کسی را بیشتر دوست داشته باشم بیشتر میرود طرف ۱۰
شهوت : ۰ یا ۱۰ / هیچ وقت فکر نمیکردم چنین چیزی از کسی مثل من در یک مصاحبه پرسیده بشود :) بگذارید به احترام نمره ۸ی که به خودم در صداقت دادم راستش را بگویم. در حالت کلی صفر هستم تقریبا. اگر کسی بتواند من را به این سمت بکشد ( که طبیعتا باید عاشقش باشم ) آن وقت میتواند نمره ۱۰ من را تائید کند :)
نوعدوستی : ۸ / سوال سختی بود واقعا!
ریا : ۱۰ / خیلی در این مورد نسبت به خودم سختگیرم چون از ریا متنفرم. آدمی که تو سوال قبلی به خودش هشت بدهد حقش است ریاکار خطابش کنیم :)
از اینکه لطف کردی و وقت زیادی رو صرف پاسخ دادن به این سوالات گذاشتی متشکرم :)به نظرت سوالات چطور بودند؟ چه نمرهای به من و این فیسآف میدی؟!
از آنجایی که من کلا ناجوانمردی را خیلی دوست دارم به سوالات ناجوانمردانهات ۹ میدهم. و به خودت ۱۰. امیدوارم ۶ تا سکهای که قول داده بودی برای مصاحبه را بکنی ۷ تا به خاطر این نمره ۱۰ی که دادم!
نظرسنجی:
از این پس در هر فیسآفی که برگزار میگردد یک نظرسنجی وجود دارد و خوانندگان محترم میتوانند به شرکتکنندهی هر فیسآف بین اعداد ۱تا ۱۰ امتیاز بدهند.
برای شرکت در نظرسنجیها باید عضو فیسبوک باشید. نظرسنجیها تا زمان نامعلومی باز خواهند بود و از مجموع امتیازات برای ردهبندی کردن فعالان وب از نگاه خوانندگان استفاده میشوند.
بعد از یک وقفهی طولانی تصمیم دارم تا همزمان با آغاز هشتمین سالروز آغاز به کار بلاگنوشت، از دهم آذر ماه فیسآف را غبار بزدایم!
فیسآف (FaceOff) پروژهای بود که برای نخستین بار با الهام از Bloggers Face off در ۸ خرداد ۱۳۸۷ در بلاگنوشت کلید خورد. در هر یک از فیسآفهای گذشته، دو وبلاگنویس فارسی رو در روی همدیگر قرار میگرفتند و به پرسش و پاسخ میپرداختند. پس از انتشار نیز خوانندگان با توجه به سوالات مطرح شده و پاسخهای داده شده و البته شناختی که از بلاگرها داشتند به آنها رای میدادند تا برندهی فیسآف تعیین گردد.
در سالهای گذشته ۱۵ فیسآف با روال بیان شده برگزار گردید که طی آنها ۳۰ وبلاگنویس فارسی، رو در روی هم قرار گرفتند. علاوه بر آن ۲ فیسآف ویژه بمناسبت هفتمین و هشتمین سالروز بلاگستان فارسی منتشر شد و یک فیسآف ویژهی دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران هم انتشار یافت.
حالا بعد از یک وقفهی طولانی تصمیم دارم تا همزمان با آغاز هشتمین سالروز آغاز به کار بلاگنوشت، از دهم آذر ماه فیسآف را غبار بزدایم!
در سری جدید فیسآفها، دیگر بنا نیست که دو بلاگر رو در روی هم قرار گیرند. بلکه تنها یک شرکتکننده خواهیم داشت که به سوالاتی که من یا دوستان دیگر، طرح کردهایم پاسخ میدهند.
گرچه مصاحبهی تک نفره بعنوان فیسآف میتواند ریسک کاهش هیجان را همراه داشته باشد و از محبوبیتی که فیسآفهای قبلی کسب کرده بودند، بکاهد، اما در عوض کمک میکند تا شخصیت شرکتکنندگان بصورت کاملتر مورد بازشناسی قرار گیرد و این فرصت را به شرکتکنندگان میدهد تا نظراتشان را درباب مسائل مختلف مطرح در دنیای وب جامعتر بیان کنند. از طرف دیگر سعی من بر آن است که با طرح سوالات چالشبرانگیز بتوانم تا حدودی، هیجان مصاحبه را بالا ببرم که البته کار آسانی نخواهد بود!
از طرف دیگر، عدم همکاری با اساتیدی که در برگزاری فیسآفهای قبلی شرکت داشتند، گرچه کار حقیر را بیش از پیش سخت میکند، اما باید اعتراف کنم که انجام چند کار گروهی تحت وب، به من نشان داد که کار تکنفره را راحتتر و البته منظمتر میتوان مدیریت کرد! از طرف دیگر تصمیم بر این است که در فیسآفها از اطرافیان هر شرکتکننده برای طرح سوالات و جمعآوری اطلاعات کمک بگیرم تا شاید بدین ترتیب نواقص کار خودم را تا اندازهای بتوانم بپوشانم.
به هر حال، بزودی (دهم آذر ماه) نخستین فیسآف از سری جدید با حضور نویسندهی وبلاگ «یک فتحی» منتشر خواهد شد! امیدوارم آنگونه که در خور وب فارسی باشد بتوانم از پس این حضور برآیم.
چنانچه دوست دارید سوال خاصی از جناب فتحی پرسیده شود، یا اگر از نزدیکان و دوستان وی هستید و فکر میکنید اطلاعاتی دارید که میتواند در گپزنی با ایشان به کارم آید، لطف میکنید اگر با بنده از طریق ایمیل sadeghjam در gmail تماس بگیرد.
پیش از این یکبار درباره «رفتارشناسی دنیای مجازی» مطلبی نوشتم و در آن پدیدهای با عنوان «خودکشی مجازی» را حول نمونه رفتاری حدیثه در حدود یکسال پیش مورد سوال قرار دادم. در آن مطلب نوشته بودم:
شاید پیش از این بسیاری از رفتارهای بشری در دنیای مجازی برایم قابل توجیه بودند، اما به تدریج شاهد رفتارهایی هستم که هیچ توجیه منطقی یا غیر منطقی نمیتوانم برایشان پیدا کنم. یکی از این رفتارها «خودکشی مجازی» با حفظ حالات دنیای حقیقی است… خیلی دوست دارم که بتوانم دلائل این نوع رفتارها را بشناسم…
و پرسیده بودم که:
به راستی چه می شود که فرد دست به از بین بردن تمام تلاش هایش در دنیای مجازی می زند و همه خاطراتش را به ورطه نیستی می کشاند؟
اگر اهل وبلاگخوانی بوده باشید، حتماً باید نام «یک فتحی» به گوشتان خورده باشد. فتحی از بلاگنویسان پویا و کاردرست بلاگستان فارسی بود که محتوای ارزندهای را در طول سالهای فعالیت خود، خصوصاً در زمینه IT در وب منتشر نمود. علاوه بر این ایشان یکی از اعضای فعال و پویای شبکههای اجتماعی نظیر فرندفید نیز محسوب میشدند و دوستان زیادی در جامعهی مجازی و حتی حقیقی داشتند. به طور کلی میتوان گفت که یک فتحی معروف به شروین فتحی، از افراد موفق دنیای مجازی فارسی زبان محسوب میشدند.
اما به تدریج اکتشاف به عمل آمد که وی دیگر در شبکههای مجازی فعالیت ندارد. کمی بعدتر وبلاگش که برای مدتی طولانی به روز نشده بود هم از دسترس خارج شد. و بالاخره در کمال ناباوری معلوم شد که وی قید دنیای مجازی را بطور کامل زده است و کلیه پلهای ارتباطیش را با این دنیا قطع نموده است! گویا این تصمیم،حتی ارتباطات حقیقی که از دنیای مجازی نشأت گرفته بودند را نیز در بر میگرفت. بعنوان شاهد مثال، من یکبار با ایشان ملاقات حضوری داشتم و چندین بار هم تلفنی با هم تماس داشتیم. ولی بعد از این ماجرا دیگر جواب تلفنهایم را نمیدادند!
خیلی از دوستانش در فضای مجازی، نگرانیشان را ابراز کردهاند و جویای احوالش شدهاند. گاهی هم بصورت جسته و گریخته خبر میرسید که حالش خوب است و مشغول زندگیست! عدهای هم گفتهاند که Busyست و وقت ندارد به وب سر بزند! اما به نظر من، اینها توجیهات خوبی نیستند! راستش را بخواهید من حتی از دست فتحی ناراحت هم هستم.
به هر حال آنچه مسلم است اینکه «یک فتحی»، خودکشی مجازی کرده است، و با اینکه من هنوز هم دلیلی برای رخ دادن این نوع رفتارها نیافتهام، اما امیدوارم که حداقل برای خودش توجیه قابل قبولی برای این کار داشته باشد.
شما چه فکر میکنید؟! واقعاً دلیل «خودکشیهای مجازی» چیست؟
بعد از برگزاری سه دوره Face Off برای انجام مدیریت بهتر و فراهم آوردن امکان پیگیری راحتتر برای خوانندگان، پروژه به این زیردامنه منتقل شده است.
اگر هنوز از اهداف و نحوه برگزاری این رو در رویی ها آگاه نیستید، پیشنهاد می کنم، ابتدا صفحه «درباره» را بخوانید.
اما نتیجه Face Off سوم که یکی از فیس آفهای پر تنش و جنجالی بود. و اگر از خستگیهای ناشی از بحثهای پی در پیش بگذریم، باعث شد تا ما بیشتر روی اهدافمان پافشاری کنیم و به گونه ای به اصل خود باز گردیم.
با توجه به اینکه در زمان تعیین شده برای نظرسنجی، هر دو شرکت کننده تعداد ۹۸ رای از کل آرا را به خود اختصاص دادند، لذا هر دو بانوی بزرگوار جز برندگان سومین Face Off می باشند.
این برابری، یادآوری می کند که هدف اصلی ما در Face Offها به هیچ وجه مقایسه کردن دو وبلاگ نویس نمی باشد، و لذا از آنجائیکه ما در این Face Offها با صنف وبلاگ نویسان بصورت تخصصی و گاهی حاشیه ای روبرو هستیم، لذا لزومی ندارد که شرکت کنندگان در یک فیس آف، حتماً دارای عقاید و دیدگاههایی یکسان باشند.
آنچه در Face Offها مهم است، اینکه نظر دو “وبلاگ نویس” را درباره سوالی یکسان بدانیم و با عقاید جامعه وبلاگ نویسان بیشتر آشنا شویم.
این بار به سراغ دو وبلاگ نویسی رفته ایم که در جشن پرشین بلاگ اسکرین شات وبلاگهایشان روی پرده به نمایش در آمدند. اما در انتهای جشن فقط یکی از آنها جز برندگان معرفی شد و نماینده اش روی سن رفت. و آن دیگری با اینکه در لیست اعلام شده، مقامی برتر داشت، فرصتی نصیبش نشد! خوب این هم یک جورش است، که شاید فقط در پرشین بلاگ نمونه اش یافت می شود!
میلاد احرامپوش: نویسنده وبلاگی با نام خودش در آدرس www.imilad.com که روی هاست شخصی مدیریت می شود. میلاد از آن دسته وبلاگ نویسانی است که همه نوع سیستم وبلاگ نویسی را تجربه کرده است: بلاگر، بلاگفا، موویبل تایپ و حالا هم که وردپرس. او از همه چیز می نویسد، اما وبلاگش بیشتر مزه IT میدهد. او را در توئیتر و فرندفید هم زیاد می توان یافت، و آنگونه که خبرگزاری توئیتر و فرندفید می گوید، توئیتهای او خنده بر لبانتان خواهد نشاند!
شروین فتحی: مشهور به یک فتحی که وبلاگش نیز به همین نام در آدرس http://1fathi.wordpress.com قرار دارد، که اخیراً دامنه www.itpedia.net نیز به آن ریدایرکت شده است. شروین از همه چیز از جمله IT می نویسد. او را در TTFF News بعنوان پدر آلکسای ایران و همچنین معرف شکست خورده فرندفید به جامعه ایرانی معرفی کرده اند. اما زیاد در توئیتر و فرندفید آفتابی نمی شود. فتحی دوست دارد که بدون دلیل با او موافق نباشید، و همیشه از شما می خواهد تا دنبال دلیلی برای مخالفت کردن با او بگردید.
۱- زهرا اچ بی: نوشتن با هویت واقعی را ترجیح می دهید یا هویتی مجازی؟ آیا تابحال اتفاق افتاده است که کسی در دنیای حقیقی شما را از روی هویت مجازی تان تشخیص دهد؟
میلاد: خوب همانطور که همینک در وبلاگم مینوسم با اسم حقیقی خودم هستم اما مسلما یک هویت مجازی میتونه دست آدم را در نوشتن باز تر بگذارد هرچند که در زمینه IT به نظرم اکثر وبلاگ نویسان با اسامی حقیقی خودشان وبلاگ نویسی میکنند , در مورد بخش دوم سوال تا به حال اتفاق نیفتاده اما از روی هویت حقیقی ام یکی از دوستان قدیمیم که شاید ۱۵ سال همدیگر را ندیده بودیم هویت مجازی من را شناخت که بسیار هم سبب خوشحالیم شد.
یک فتحی: با هویت مجازی را بیشتر ترجیح می دهم چون با این هویت بیشتر به خود محتوا توجه می شود. یک تفکری هم دارم که شاید درست نباشد اما وقتی خواننده یک اطلاعاتی را نداشته باشد یک ایده آل در نظر خودش می سازد و آن را متصور می شود که کمی دلپسندتر است! در حال نوشتن با اسم واقعی زیاد اشکال ساز نیست چون به علت شغلم اکثرا اطرافیانم از وجود یک هویت مجازی بی خبر هستند اما بیشتر از این حد را نمی پسندم.
۲- فواد: به پربیننده بودن مطالبتان بیشتر فکر میکنید یا به آموزنده بودنشان؟
میلاد: همیشه سعی کرده ام که اگر پستی مینویسم در ابتدا چیزی را به مخاطبم اضافه کند اما هیچ وقت پربیننده بودن به عنوان هدفم نبوده , اگر یک مطلب واقعا خوب و آموزنده باشه خود به خود آن مطلب پربیننده میشه و مخاطبان زیادی را به سمت خودش جذب می کند.
یک فتحی: آموزنده بودن تاثیر بهتری دارد و البته در دراز مدت تاثیر مثبتی روی پربیننده بودن هم می گذارد.وبلاگ نویس می تواند مثلا هر روز یک سری مطالب خاص ( این خاص را خودتان بهتر متوجه هستید منظورم چه مطالبی است ) منتشر کند که باعث بشود آمار بازدید تا یک حد بسیار فوق العاده ای رشد داشته باشد اما در درازمدت هیچ گونه تاثیر مثبتی ندارد.
۳- فرشاد: چرا اکثر وبلاگ نویسان IT لا به لای نوشته هایشان، روزمره نویسی نمی کنند؟ آیا فکر نمی کنید روزمره نویسی باعث تعامل بیشتر با خوانندگان شود؟
میلاد: مسلما چرا , شاید تصوری که از یک IT نویس یک مخاطب داشته باشد , یک فرد خشک و بی احساس ! باشه که قطعا به دلیل این است که اکثر IT نویسان فقط به حوزه IT توجه دارند و این تصور را به وجود می آورد که در طول روز در حال کار با کامپیوترشان هستند و کامپیوترشان تنها همدم آنها است ! , به نظر من روزمره نویسی سبب تعامل بیشتر با خوانندگان و شناخت بیشتر مخاطب نسبت به نویسنده می شود. من شخصا در وبلاگم گاهی اوقات حرف های خودمونی خودم را تحت موضوعی به همین نام قرار میدم.
یک فتحی: خواننده وبلاگ IT معمولا تقاضای یک مطلب IT دارد و زیاد پراکنده نویسی را نخواهد پسندید و وبلاگنویس IT هم بر اساس این تقاضا مطلب منتشر می کند. البته این اصلا خوب نیست چون مخاطب علاقه مند است به برقراری ارتباط و آشنایی بیشتر با بلاگر . این را می شود مانند یک روزنوشت مانند روزنوشتهای دکتر مجیدی و کمانگیر جدا از مطالب روزانه وبلاگ به مخاطب ارائه کرد که بسیار جالب خواهد بود. شاید در اینده با تحولاتی من هم بیشتر توانستم روزنوشت بنویسم.
۴- زهرا اچ بی: بعضیها معتقدند که ITنویسان وبلاگستان در جهت تولید محتوای خودجوش موفق نبوده اند و بیشتر ترجمه می کنند. نظر شما در این رابطه چیست؟ فکر نمی کنید لازم باشد کمی به بومی سازی IT با توجه به موقعیت فناوری اطلاعات در کشور توجه شود؟
میلاد: به نظرم وقتی به تولیدمحتوا باید بپردازیم که بدانیم محتوایی که توسط وبلاگهای معروف خارجی تولید می شود خوانده می شوند , الان هنوز شاید خیلی از وب گردها با واژه فید حتی با این حجم از پست های مرتبط آشنا نباشند و هنوز از روش های سنتی برای خواندن وبلاگ ها استفاده میکنند , ضمنا در مورد تولید محتوا بسیاری از وبلاگ های معتبر IT دنیا خبرهایی که قرار است از تحولات دنیای وب در روزهای آینده منتشر شود باخبرند و به منابع و اشخاص قوی تری دسترسی دارند.
یک فتحی: زیاد به این اعتقادی ندارم. باید نگاه کرد که چه چیزی قرار است به مخاطب ارائه بشود. اگر محتوا حالت خبری داشته باشد اصلا ترجمه بسیار ارزشمند می شود چون منابع خارجی خودشان رانتهای اطلاعاتی خاصی را در چنته دارند که IT نویس ایرانی ندارد.
در زمینه مطالب تحلیلی هم بازخورد خوبی را نمی شود انتظار داشت. مخاطب وبلاگ هنوز نمی تواند قبول کند که یک IT نویس روی مطلبش فکر می کند و یک آینده ای درخشانی را می خواهد به آن برسد و فکر می کند اگر یک IT نویس یک تحلیلی می کند می خواهد خودش را رهبر یا یک همچین چیزی جا بزند!
در زمینه مطالب آموزشی چه به صورت ترجمه ای و چه به صورت «دسته اول» خلا وجود دارد و به مسئله ترجمه زیاد مربوط نیست. کلا باید میزان محتوای آموزشی زیاد بشود و این ایراد وارد است.
۵- وضعیت وب۲ و شبکه های اجتماعی را در ایران چگونه می بینید؟
میلاد: مسلما با ورود بالاترین تحول مهمی در دنیای وب ۲ فارسی انجام شد که قدم خیلی خوبی بود , البته پیش از آن هم سایت هایی نظیر وی ویو , جکس بلاگ که یک نوع توییتر ایرانی بودند به وجود آمدند که به آن صورت نتوانستند جای توییتر را بگیرند , در مورد شبکه های اجتماعی هم فکر کنم سایت کلوب الان یکی از فعال ترین شبکه های اجتماعی ایرانی باشد که جمعیت زیادی از ایرانیان در آن عضو هستند.در مجموع سایت هایی نظیر فرندفید , توییتر , یوتیوب , فلیکر و فیس بوک ,… را می توان از محبوب ترین سایت های وب ۲ و شبکه های اجتماعی در بین ایرانیان نام برد.
یک فتحی: این سرویسها معرفی می شود اما عمدتا درست استفاده نمی شود. هنوز یک ITنویس نمی تواند یک تاثیر عمیق بگذارد و خیلی با سرعت کم باید این کار را بکند. نمونه آن می شود به توییتر و فرندفید اشاره کرد. توییتر یک سرویسی است که دیگر دارد وارد مقوله کارکردهای حرفه ای می شود اما در ایران هنوز هم یک سرویس بیشتر تفریحی قلمداد می شود.
مشکل دیگر نبود کلونی های مشابه سرویسهای خارجی و بومی شده است (مثل بالاترین برای دیگ ). کاربران به سرویسهای داخلی بی اعتماد هستند و کسانی هم که توانایی دارند هنوز از چنین کارهایی ترس داشته و حتی از ایجاد ایده های جدید اما با پتانسیل رشد بالایشان واهمه دارند. دلایل بیشتر به سرویس دهندگان و مسئولان مربوط است که آزادی ها و زیرساختهای لازم را مهیا نمی کنند.
۶- بعضی ها با خوراک خوانی مخالفند و ترجیح می دهند که بجای خواندن خوراک وبلاگها، مستقیماً به آنها سر بزنند. چنین تصوری از کجا نشأت می گیرد؟ شما چقدر با آن موافقید؟
میلاد: یکی مهم ترین هدف های فیدخوانی صرفه جویی در وقت و زمان هست , بطوریکه شما می توانید به سرعت به آخرین پست های وبلاگ های مورد علاقتون به صورت یکجا دست پیدا کنید و حتی آنها را با دوستانتان به اشتراگ بگذارید اما هنوز هم هستند کسانی که دوست دارند به وبلاگهای مورد علاقه اشان تک تک سر بزنند , خوب این کار مسلما وقت بیشتری از آنها میگیرد اما به نظرم باید به عقاید آنها هم احترام گذاشت.
یک فتحی: این که از کجا نشات می گیرد به چند المان بر می گردد. کامنت گذاری راحت تر کاربر را به مرور مستقیم تشویق می کند که باعث ازدیاد کامنتهای ضعیف و اصطلاحا رفاقتی! می شود. درحالی که کاربری که نیاز به مطالعه حجم بالا دارد عملا با سرعت کم قادر به رسیدن به این هدف نیست و باید حتما از فید استفاده کند. و یکنواختی و سادگی محتوای نمایش داده شده در فید و نبود جلوه های بصری که باعث میشه تمرکز را روی محتوا زیاد می کند و دلایلی از این دست.
این که نظر من در اینباره چیست را باید خلاصه عرض کنم که شخصا فید را معجزه ای می دانم که باعث رشد سریع سطح وبلاگستان خواهد شد چون حجم مطالب مطالعه شده به شدت بالا رفته و طبیعتا هم بلاگر و هم خواننده بلاگ سطح توقعشان از وبلاگ بالاتر خواهد رفت. تعداد زیادی از وبلاگهای ما بدون فید از بین خواهد رفت.
۷- زهرا اچ بی: آمارهای وبلاگتان را هر چند وقت یکبار چک می کنید؟ آمارها چه تاثیری روی محتوای وبلاگتان می گذارد؟
میلاد: آمار هم وسیله ای برای شناخت ذائقه بینندگان وبلاگ می تواند باشد اما به هیچ وجه نباید به عنوان هدف قرار گیرد , به نظرم آمار یک وبلاگ هم فقط به خود وبلاگ نویس مربوط می شود و دلیلی ندارد که وبلاگ نویس هر چند پست یک بار پستی را در زمینه افزایش آمارهای وبلاگش اختصاص دهد به نظرم این کار ذهنیت خوبی را در مخاطب ایجاد نمی کند. به نظرم یک وبلاگ نویس باید سعی کند ذائقه مخاطب خود را تشخیص دهد و طبق آن ذائقه مطلب بنویسد.
یک فتحی: یک موردی که باید اشاره کنم این است که من تمام آمارم در یک صفحه قرار دارد و وقتی یکی را چک می کنم متوجه بقیه هم می شوم. معمولا هر چند روز یک بار این لیست لینکهای ورودی را حتما چک می کنم. برایم مهم است که وبلاگهای دیگر چرا به من لینک داده اند و آیا مثبت بوده است یا منفی؟ سعی می کنم اگر منفی بوده است نقیصه های خودم را متوجه بشوم و در صدد رفع مشکلات وبلاگ تلاش کنم. کلا بررسی آمار به رشد وبلاگ و شناخت مخاطبین کمک شایانی می کند اما در وبلاگ های شخصی نویسی سلیقه مخاطب زیاد هم نمی تواند موثر باشد چون در هر حالت تابعی از احساسات همان لحظه وبلاگنویس است.
۸- فرشاد: فکر می کنید دوستان وبلاگ نویستان به شما چگونه می نگرند؟
میلاد: مطمئننا با دو چشم D:
یک فتحی: به شدت منفی :) اکثرشان من را فردی به شدت جمع گریز، وابسته به آمار ، مغرور و خودپسند و نچسب و بداخلاق می دانند. کلا دوست دارم دوستان بلاگر دلایل نگرششان را روراست به من بگویند تا من دیگر این رفتارها را نکنم در صورت امکان خودم را اصلاح کنم و یا آنها قانع شوند که این گونه نیست و ترجیح میدهم کمتر در مورد وبلاگ صحبت بشود چون من دوست دارم قبل از یک وبلاگنویس برای آنها یک دوست خوب باشم. اگر این طور نیستم شرمنده.
۹ – زهرا اچ بی: اگر قرار باشد شما مسئول برگزاری یک قرار وبلاگی باشید، چطور برگزارش می کنید؟
میلاد: اول از همه سعی می کنم یک جو صمیمی بین وبلاگ نویسان در آن قرار راه بیندازم هرچند که اصولا همه با هم صمیمی هستند , در پایان مراسم هم یک عدد خودرو به وبلاگ نویسان اهدا میکنیم که با همان به خانه هایشان بازگردند ! البته من قائدتا هیچ وقت همچین مسئولیتی را قبول نخواهم کرد !
یک فتحی: سعی می کنم اگر نتوانم قرار را با امکانات خوبی برگزار کنم حداقل امکان برخورد بلاگرها با هم را فراهم کنم. وقت زیادی را برنامه ریزی کنم تا دچار کمبور وقت نشویم. بلاگرها معمولا انسانهای با فهم و شعوری هستند و عین من نیستند که به شکمشان بیشتر از فهمشان ارزش قائل بشوند اما کلا یک نیم نگاهی هم به تدارکات خواهم داشت!
۱۰- هر چه می خواهد دل تنگت…!
میلاد: در مرام ما رفیقان نیست ترک دوست عهد با هر کس ببندیم جانمان در دست اوست .
شاد باشید دیگران را هم شاد کنید.
یک فتحی: دوست دارم بلاگرها همیشه محکم و مطمئن و مطمئن بنویسند و مطمئن باشند که یک روز نوشته هایشان خوانده خواهد شد. همیشه کسانی مثل من هستند که دوستشان داشته باشند چون آنها واقعا دوست داشتنی هستند.
اگر جسارت نباشد دوست دارم دوست خوبم، جناب آقای امیر بیت اللهی سریعا حالشون رو به بهبودی برود. یک انرژی مثبت در وبلاگستان جایشون خیلی خالی است.
و اما سوال آخر…
۱۱- در قلمروی IT، جمله ای بگو که رقیب فیس آفیت از آن سر در نیاورد!
میلاد: من چون میدانم در این قلمرو اصولا طرف مقابل چیزهایی می داند که من نمی دانم فقط این جمله را می توانم بگویم : ما رابرت اسکوبل را هم پرسپولیسی کردیم شما چطور ؟! D:
یک فتحی: سوال خیلی عجیبی بود! به خاطر اینکه حدس می زنم رفیق فیس آفی ام یک فرد به شدت با دانش باشد فکر به چالش کشیدن دانش ایشان را به ذهنم هم راه نمی دهم :) در ضمن هر چند نمی دانم ایشان کی هستند اما به خاطر افتخاری که به خاطر اصطلاحا رقابت فیس آفی به من دادند ازشان ممنونم.
و اما به رسم همه فیس آفهای دیگر، لطفاً پس از خواندن سوالات و پاسخها، بفرمائید که جوابهای کدام وبلاگ نویس با ذائقه شما بیشتر سازگار است؟
پ.ن:
۱- نظرسنجی بمدت یک هفته از زمان انتشار ادامه خواهد داشت.
۲- منتظر، نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما برای هر چه بهتر شدن فیس آفهای بعدی هستیم.
۳- لطفاً با قرار دادن لوگوی Face Off در وبلاگهایتان از این حرکت حمایت کنید. (کد را از سایدبار می توانید بردارید)
نتیجه نظرسنجی Face Off 4 : میلاد wins یک فتحی
پس از پایان مهلت نظرسنجی، میلاد احرامپوش با کسب ۶۶ رای و مجموع ۵۹% از ۱۱۱ رای اخذ شده، از نظر خوانندگان، بعنوان برنده فیس آف انتخاب گردید.