این چند روزی که قرار شد تا فالگوش بایستیم و نقلش کنیم برای همدیگر، حرفهای زیادی را گوش دادم! اغلبشان دغدغههای هر روزهی مردم بودند، از اینجمله:
[در بانک]
پیرمرد: آقا،ببین یارانه رو برام ریختن؟
تحویلدار: [دفترچهی حساب را وارسی میکند و با تعجب میگوید:] شما که مرحلهی دوم رو هم گرفتی؟!
پیرمرد: عیدیش رو که نگرفتم! یه ماه پیش عیدی کارمندا رو با حقوقشون دادن. الان ما که حقوقبگیر شدیم مال ما رو ندادن!
بنزین هم که حرف اول ماشیننشینهاست:
[در تاکسی]
مسافر جلویی: چندصد تُن بنزین زیاد اومده قراره چند روز دیگه بدن، اون هم با قیمت ۱۰۰ تومنی!
راننده: اینا برای بستن دهن مردم حاضرن همه چی بدن! برای همین هم نزدیک چهارشنبهسوری این خبر رو اعلام کردن.
مسافر عقبی: کی فکرشو میکرد یه روز برای پیدا کردن بنزین لیتری ۴۰۰ تومنی مجبور بشی به این و اون رو بندازی؟!
در ساختمانها، نرخهای جدید آب و برق و گاز نقل هر جمعی است:
[در راهپلههای آپارتمان]
همسایه اولی: آخه ما که دو نفریم و ۱۶۹ تومن یارانه گرفتیم باید ۶۰ تومنش رو بدیم پول گاز، بعد این همساده هم که ۵ نفرن و کلی یارانه گرفتن، ۶۰ تومن بدن؟!
همسایه دومی: تازه مصرف گازشون هم بیشتره! همشون که توی یه اتاق جا نمیشن بخوابن، برای همین هم مجبورن تا سه چهار تا بخاری رو روشن بزارن!
و بالاخره چهارشنبهسوری هم موضوع امروز بیشتر محافلی بود که از کنارشان میگذشتم:
[در محل کار]
همکار اولی: امروز از همهی مغازهدارها تعهد گرفتن که ساعت ۶ کرکره رو پائین بکشن. همهی ادارات و سازمانهایی هم که شیفت عصر داشتن باید تعطیل کنن.
همکار دومی: به تاکسیها هم گفتن که نباید عصر سمت گلسار و منظریه مسافر ببرن.
همکار اولی: همهی اینا بخاطر اینه که موسوی و کروبی گفتن که مردم بیان چهارشنبهسوری کنن!
بله! مدتهاست که حتی گوشهایمان هم از تکرار خستهاند!
نقل فالگوشیهای دیگران را هم بشنوید:
– رسم روزگار : اندراحوالات بوق خوب