اگر بلاگنوشت را دنبال میکنید و با نویسندهی آن آشنا باشید، میدانید که من همیشه از کارهای خوبی که برای وب فارسی میشود، حمایت میکنم. و مطالب پیشین بلاگنوشت حکایت از حمایت همیشگی من از جشنواره وب فارسی دارد.
خوشبختانه این جشنواره در پنج دورهی گذشته همیشه روند رو به رشد داشته و در هر دوره روال کاری آن به شکلی نیکوتر ادامه مییابد. و این محقق نمیشد جز با تلاش برگزارکنندگان این جشنواره و همهی اهالی وب که با حمایتهایشان هویتی برتر به آن بخشیدند.
اما با این حال نباید به خود غره شد، چرا که هنوز هم جای کار، بسیار است و میتوان بهتر عمل کرد. و مسلماً تایید میفرمایید که یکی از بهترین راهکارها برای شناخت نقاط ضعف، دریافت انتقادات و کار کردن بر روی آنهاست.
برای مثال یکی از نقاط ضعفی که متاسفانه در وب فارسی مشاهده میشود، حضور فعال و حتی قدرتمند سایتهای ناقض کپیرایت است. چه سایتهایی که به انتشار لینک دانلود نرمافزارهای کرکشده یا فیلمها و موزیکهای کپی شده میپردازند و چه سایتها و وبلاگهایی که مطالب دیگران را به نام خود منتشر میکنند. این سایتها و وبلاگها هر قدر هم که خوب باشند، حداقل نباید در یک جشنوارهی رسمی که قرار است به اعتلای وب کمک کند، حضور داشته باشند!
دغدغهای که به انتشار مطلب زیر در فیسبوک و مشابه آن در اکانت توئیترم منجر شد:
وقتی سایتهای شرکت کننده در جشنواره وب ایران رو میبینم واقعاً ناامید میشم!
سایتهای خوب خیلی کم هستند و از همین الان میشه برندهها رو حدس زد.
واقعاً نمیدونم بعضی از این وبمسترها چطور روشون میشه که در جشنواره وب شرکت کنند! وقتی که سایتشون پر از نقض کپی رایت هست. گویا این مسئله اپیدمی شده و حتی اونقدر کم ارزش شده که چنین سایتهایی از مرحلهی پذیرش جشنواره وب هم میگذرند و وارد مرحله داوری میشن!
یه انتقاد هم به برگزارکنندههای جشنواره وارده که چرا اینجور سایتها (مثل وبلاگهای فناوری که کل مطالبشون از سایتهای دیگه کپی شده، یا سایتهای دانلودی که کپی رایت رو رعایت نمیکنند) در جشنواره پذیرفته شدهاند؟!
گیرم هم این سایتها در داوری رای نیاورند اما با بازدیدکنندههای بالایی که دارند، اگه در بخش مردمی برنده بشند، آیا این از ارزشهای جشنواره وب کم نمیکنه؟!
همانگونه که پیداست قصد من از انتشار این مطلب در مرحلهی اول تقبیح سایتهای ناقض کپیرایت است، و در مرحله بعد قصد داشتم تا با انتقاد از جشنواره وب، به دستاندرکاران آن در رابطه با یک نکتهی منفی در روال جشنواره که به چشمم آمد، اطلاع دهم.
اما متاسفانه نحوهی برخورد مدیر جشنواره وب ایران، با این مطالب آنقدر توهینآمیز بود که تا استعفای بنده از داوری جشنواره پیش رفت!
برخورد ایشان آنقدر زننده بود که خودم هم به شک افتادم که نکند مرتکب گناهی کبیره شده باشم! این شد که در همان ابتدا، توییتهایم را حذف کردم. و به چند تن از دوستان آگاه و مورد اعتمادم ایمیل زدم و از ایشان جویای نظر شدم. حتی چند وقتی هم برای اینکه نگاه -هرچند عدهای کم- به جشنواره منفی نشود، از خیر موضوع گذشتم، اما به اصرار دوستان، طی این پست خواستم تا با انتشار شرح ماجرا، انتقاد دیگری به جشنواره داشته باشم که «هیچکس و هیچ اتفاقی از انتقاد مبرّا نیست».
حالا که جشنواره وب هر سال بهتر برگزار میشود، همهی ما خوشحالیم و به مدیران آن دست مریزاد میگوییم. اما یادمان نرود که همین پیشنهادها و انتقادها بودند که آن را در مسیر بهتر شدن قرار دادهاند. و حالا که به اوج نزدیک است، نکند که غرور بگیردمان و با تصمیمهای ناثواب تیشه به ریشهاش بزنیم…
تقریباً همه مهران مدیری را میشناسند و کارهایش را دیدهاند. وی استاد انجام دادن کارهای متفاوت است! این بار هم قصد دارد تا یک تلاش متفاوت انجام دهد. سریال طنز جدید مدیری با نام «قهوه تلخ» چند روزی است که پخش شده است، البته این بار نه از طریق تلویزیون که از طریق فروشگاهها و ویدئوکلوپها. این موضوع از چند جهت قابل بررسی است:
۱- اکثریت مردم ما عادت کردهاند تا سریالهای ایرانی را از طریق تلویزیون و بصورت رایگان ببینند. اگر هم قرار باشد مجموعهای در فروشگاهها به فروش برسد، قبل از آن یا از تلویزیون پخش گردیده یا در سینما اکران شده است. اما حالا مدیری از ما میخواهد تا برای دیدن قهوه تلخ، هفتهای یکبار دست به جیب بشویم و سیدیاش را بخریم. به عقیدهی من این پر سر و صداترین و گستردهترین تلاش اینچنینی است و میتوان آنرا یک افق جدید در میان رسانههای موجود دانست.
۲- چند صباحی است که بسیاری، دیگر در رسانهی به اصطلاح ملی ما جایگاهی ندارند و با جنبش اصلاح علوم انسانی، احتمالاً بر تعداد این «بسیاری»ها افزوده خواهد شد! حالا بگذریم از بسیاری دیگر که از اول هم جایگاهی در این رسانه نداشتند! مسلماً این گروهها حرفهای متفاوتی با آنچه که در صدا و سیما میبینیم و میشنویم دارند. با توجه به اینکه امکان تاسیس رادیو و تلویزیون خصوصی هم در کشور وجود ندارد، لذا باید از راههای دیگر حرفهای متفاوت را بشنویم. تلاش جدید مدیری، چنانچه با موفقیت همراه باشد، میتواند پنجرهی امیدی باشد برای دیگران تا کارهایشان را از این طریق در جامعه منتشر کنند. کارهایی که چه بسا مانندش را هرگز ندیده باشیم!
۳- سریالی را که ما در عرض چند دقیقه یک قسمتش را میبینیم، حاصل ماهها تلاش عدهای آدم است که در بستری از میلیونها تومان هزینه تولید میگردد. این آدمها هم مثل همهی ما نیازمند کسب درآمد هستند تا بتوانند امرار معاش کنند. قبلاً خیالمان راحت بود که مدیری و گروهش از صدا و سیما دستمزد میگیرند، اما اینبار قضیه فرق دارد. یک عده آدم منتظرند تا هزینههای تلاششان را برای تولید یک محصول فرهنگی از رعایت کردنهای ما جبران کنند. پس اگر دوست داریم سریال قهوه تلخ را ببینیم باید بدانیم که اینبار سهم بیتالمال متعلقش نمیشود و باید خودمان دست به جیب شویم. اگر میخواهیم کارهای اینچنینی، که آزادتر ساخته میشوند و کمی کمتر اسیر سانسوز هستند، ادامه یابند، باید از این پس این محصولات را هم به سبد خریدمان اضافه کنیم.
۴- همه میدانیم و گفتنش تکرار مکررات است! اینکه نباید حاصل تلاش یک گروه را کپی کنیم، به نبود قانون درست و حسابی کپی رایت زیاد مربوط نمیشود. این بیشتر، یک موضوع فرهنگی است. اینکه بدون وجدان درد دیسکی که دیگران ماهها برایش زحمت کشیدهاند و میلیونها خرجش کردهاند را کپی میزنیم، نشان از مشکل فرهنگی و (با عرض پوزش) دزد بودن بالفطرهمان دارد! کپی کردن یک دیسک و استفاده و لذت بردن از آن، بدون پرداخت هزینه، به دور از «شرافت انسانی» است. پس لطفاً رعایت کنید.
۵- موضوع آخر اینکه متاسفانه در کشور ما معمولاً همیشه یک جای کار میلنگد! به نظر میرسد پخش سریال قهوه تلخ در گسترهی سراسر کشور، با ناهماهنگیهایی روبروست. با اینکه چندین روز از پخش عمومی سریال میگذرد اما هر چه پیگیر شدم در شهر ما، خبری از نسخهی اصلی آن نیست. خرید آنلاین سایت پخش الوند هم مشکلات عدیدهای دارد که واقعاً جای تاسف است. معمولاً در اینگونه مواقع شرایط برای سواستفاده مساعدتر است. اگر شما هم دچار این مشکل هستید، پیشنهاد میکنم کمی خویشتنداری کنید و دندان بر جگر بگذارید، تا خدای ناکرده سراغ نسخههای کپی و دزدی نروید. شاید بد نباشد مهران مدیری شماره حسابی را برای مواقع اینچنینی اعلام کند تا اگر دسترسی به نسخهی اصلی امکانپذیر نبود، حداقل قیمتش پرداخت شود.
و اما در آخر اینکه، من با توجه به توان خویش لوگویی را طراحی کردهام و در ستون کناری وبلاگم قرار دادهام تا بازدیدکنندگان را به عدم کپی کردن دیسکهای سریال قهوه تلخ تشویق کنم. شاید اگر دیگران هم چنین حرکتی را انجام دهند، تاثیرگذار باشد.
مدتی است که سی دی های Linux Ubuntu به دستم رسیده اند. نسخه Liveش را دیده ام، اما راستش را بخواهید به دلم نچسبید که حتی در کنار Windows نصبش کنم. یعنی دلیلی برای این کار ندیدم!
در وبلاگهای مختلف خیلی درباره Linux میخوانم. اما تاکنون قانع نشده ام که چرا باید Windows با تمام امکاناتش را کنار بگذارم و از Linux استفاده کنم که به نظر من هنوز هیچکدام از نسخه هایش قابل مقایسه با Microsoft Windows 98 هم نیستند!
به نظر میرسد، دو دلیل عمده، بعضی ها را به سمت استفاده از سیستم عاملهای Linux سوق میدهد: Open Source بودن آن و امنیت بالاترش.
Open Source بودن برای برنامه نویسان و توسعه دهندگان میتواند ویژگی مهمی باشد. از سوی دیگر این ویژگی باعث میشود که Linux قیمت ارزانتری برای مصرف کننده داشته باشد و یا حتی برای مصارف خانگی رایگان شود. که البته در کشور ما، با توجه به نبود قانون کپی رایت، زیاد نمی توان روی این گزینه مانور داد.
اما درباره امنیت. خوب! من اینقدر درباره این موضوع شنیده بودم که واقعاً باورم شده بود که Linux زشت امنیت بیشتری نسبت به Windowsهایی دارد که Microsoft شبانه روز در حال ترمیم کردن آن است. تا اینکه استاد عزیزم جناب آقای وحید زارعی که در محضرشان دوره های MCSE را میگذرانیم، در این رابطه مثال خوبی زدند.
تصور کنید که فردی بخواهد در ایران نحوه دزدی یک نوع اتومبیل را یاد بگیرد. به نظر شما بهتر است دزدی کردن از پراید را فرا بگیرد یا از رویزروز را؟! مسلماً با توجه به فراوانی پراید در ایران، وی نحوه دزدی از پراید را خواهد آموخت. درباره Windows و Linux هم تقریباً چنین معادله ای وجود دارد. از آنجائیکه Windows سیستم عامل غالب در اکثر مکانها می باشد، و قطر دایره دارت آن نسبت به Linux بسیار بزرگتر است، لذا در آمار و ارقامها گفته می شود که Windows نسبت به Linux دارای حفره های امنیتی بیشتری است!
اما از سوی دیگر حتماً توجه دارید که تعداد شرکتهایی که برای سیستم عاملهای Windows برنامه های آنتی ویروس و آنتی هک می سازند، هم تعدادشان بسی بیشتر است!
گذشته از همه اینها، به نظر من بزرگترین برتری سیستم عاملهای Windows کاربرپسند بودن (User Friendly) آنهاست. هیچوقت کار کردن با Linux براحتی کاربری Windows نخواهد بود. Wizradهای Windows کار را برای همه آسان کرده است. و Help آن مرجع کاملی است که در رویارویی با وخیم تریم مشکلات می توان روی آن حساب کرد.
از سیستم عاملها که بگذریم، من درباره مرورگرها هم چنین احساسی دارم. خیلی درباره برتریهای Mozila Firefox می شنوم. اما هر قدر سعی میکنم به آن عادت کنم، باز به جاهایی میرسم که فقط Internet Explorer میتواند مشکلم را حل کند. حتی برخلاف آنچه که شنیده ام، نه تنها Firefox از IE سریعتر نیست که در تجارب شخصی دریافته ام که در بعضی موارد خیلی هم کندتر عمل میکند. البته ویژگی نصب کردن Plugin در آن بسیار جالب است و همین باعث شده تا در کنار IE به Firefox بعنوان مرورگر دومم نگاه کنم.
نمیدانم تا چه اندازه استدلالهایم درباره برتری محصولات Microsoft میتوانند درست باشند. اما از دوستانی که در این رابطه نظری دارند، استدعا دارم تا با راهنمایی هایشان کمک کنند تا زودتر از این سردرگمی نجات پیدا کنم!
به قول استاد MCSE، رشته کامپیوتر در ایران تبدیل به یکی از کم ارزشترین رشته ها شده. و افت ارزش خود را مدیون عدم وجود قانون کپی رایت در این مملکت است.
کافیست نگاهی به کامپیوترهای شخصی دوستانمان، و یا حتی خودمان، بیاندازیم تا انبوه نرم افزارهای دزدی را ببینیم که حتی کار با خیلی از آنها را به درستی نمی دانیم. اما به صرف اینکه توانستیم نصبشان کنیم، و چگونگی ایجاد فایل جدید یا نحوه ذخیره کردنش را می دانیم، فکر میکنیم که ما آخرشیم!
عدم وجود قانون مناسب برای کپی رایت بین المللی و حتی داخلی، سبب شده که هر کسی خود را فتوشاپیست، اتوکدیست، ۳D ماکسیست و… بداند و دانایان واقعی این فنون غاز بچرانند! حتی افرادی که یکبار RAM کامپیوترشان را از جا خارج کردند و دوباره جا زدند، یا کسانی که میتوانند کابل شبکه را سوکت بزنند و یا یک LAN برای کافی نت ببندند، یا… فکر میکنند که آخر سخت افزار و شبکه هستند و بدون هیچگونه نظارتی به تاسیس شرکتهای کامپیوتری و اینترنتی روی می آروند!
این امر موجب شده تا افرادی که با صرف هزینه و زمان زیاد به یادگیری آکادمیک فنون مربوط به کامپیوتر پرداخته اند، بازار خوبی نداشته باشند و کسانی هم که به کاری مشغولند، با عرض اندام انواع و اقسام افراد مواجه شوند!
البته شکی نیست که بزرگترین مقصر این بحث دولتمردان حکومتی ما هستند که بعد از سالها یک فکر اساسی برای قوانین کپی رایت نمی کنند، اما اگر نیک بنگرید، ردپایی از خودمان هم در محل جرم خواهید یافت! این خود ما هم هستیم که از نرم افزارهای دزدی استفاده می کنیم، و حتی به ترویج و انتشار آنها نیز می پردازیم، و…
مثل همیشه باید از خودمان شروع کنیم. بیایید حداقل به خودمان رحم کنیم و از انتشار کپی نرم افزارها، فیلمها و… ایرانی خودداری کنیم. شاید این گامی باشد برای ارتقای فرهنگ کپی رایت… شاید!
در راه لاگاردیا برای رسیدن به پروازی به مقصد لاس وگاس، با لاری کوهِن در مایکروسافت تماس گرفتم و با او درباره امکان یک مصاحبه با بیل گیتس صحبت کردم. درست نمی دانستم که چه چیزهایی از او بپرسم، اما نمی خواستم که او ساکت بماند. قصد داشتم تا سوالات سختی از او بپرسم: آیا بالمر واقعاً بچه ها را می خورد؟ من می توانم در صندوق پولهایت شنا کنم؟ من توپم را پر کرده بودم تا از این دست سوالات از او بپرسم، اگرچه او موضوع را به واقعیات نزدیکتر کرد. در حقیقت، همانطور که از عکس مشخص است او مرا مانند یک عروسک خیمه شب بازی در دستانش گرفت!
به هر حال آنچه که در زیر می آید صحبتهای من با بیل گیتس درباره وبلاگها، قانون کپی رایت و آینده ویندوز است.
گیزمودو: اجازه بدهید ابتدا درباره وبلاگها صحبت کنیم، چیزی که همیشه مورد علاقه شما بوده است. شما وبلاگهای زیادی را می خوانید؟ تاکنون چیزی در آنها بوده که شما را به خود جذب کند و برای خواندنش به وب سایتش بروید، یا اینکه شما فقط آنهایی را می خوانید که برایتان ارسال می شوند؟
امروزه تقریباً همه چیزهایی که در وب منتشر می شوند از تکنولوژی RSS استفاده می کنند، پس چه لزومی دارد که من به وب سایتها سر بزنم، من به لیست موضوعات مورد علاقه ام رجوع می کنم و موضوعات مورد علاقه ام را در آنها می یابم. من به Outlookم می روم که به من اجازه می دهد تا آن چیزها را ببینم. اما با این حال هنوز هم من مستقیماً به Slate Magazine ویا Wall Street Journal می روم تا آنها را بخوانم.
من پلاگ این (Plug-in) RSS را برروی Outlookم نصب کرده ام، و وقتی که بیکار هستم خیلی از آن استفاده می کنم. بیشتر بلاگهایی را که من می خوانم از روی ایمیل هایی است که مردم به من می فرستند و از من می خواهند که نگاهی به آن بلاگ بیاندازم. من خیلی سرم شلوغ است…به همین خاطر به جای اینکه مرتباً به پنج یا شش سایت بروم، بیشترِ وقتم را می گذارم تا ببینم که چه موضوعات جدیدی در آنها وجود دارد.
به نظر من وبلاگها خیلی خیلی مهم هستند و ما باید بر روی نرم افزارهای این بخش بیشتر کار کنیم. و ما این کار را با نسخه بتای MSN Spaces شروع کرده ایم. این سرویس دهنده به شما کمک می کند که وبلاگها، عکسها و موسیقی هایتان را منتشر کنید، ارتباطات دوستانتان را ببینید و از مسنجر بهره بیشتری را ببرید. تاکنون یک میلیون نفر از طریق این سرویس دهنده بلاگ شخصی ساخته اند. البته باید دید که چند تن از آنها همچنان باقی خواهند ماند، اما به هر حال تعداد زیادی عضو شده اند.
گیزمودو: شما با وبلاگها چطور برخورد خواهید کرد؟ آنها نظرات شخصی افراد هستند که امروزه به طرز وسیعی گسترش یافته اند، و مردم آنها را با عنوان مطبوعات شهروندی می نگرند، آنها باید حقوقی داشته باشند، مانند جراید و سازمانهای بزرگتر. آیا شما هیچ سیاستی در این باره دارید، یا اینکه حداقل دستورالعملی در این باره دارید؟ برای نمونه تصور کنید که شخصی در چین وبلاگی را تاسیس میکند و در آن نظراتی مخالف دولت را بیان می کند، آیا شما آنرا مهار می کنید یا اینکه به مدیریت آن وبلاگ خواهید پرداخت؟
خوب، ما مفتخریم که در صنعت رایانه های شخصی نقشی را بازی کنیم که اجازه دهیم تا صداهای زیادی وجود داشته باشند و آنها را برای دیگران در دسترس قرار دهیم. تاریخ این موضوع را اثبات کرده است، نشریه «بارُن» در شهرها صدای بسیاری از مردم بود، و آنها تاکنون هرگز نیاز به استخدام کردن نویسنده های خوب نداشته اند، چون آنها نفوذ و گسترش بی نظیری در بین مردم داشتند.
ما خودمان را بصورت حرفه ای یک منتشرکننده آن لاین نمی دانیم. ما تجارب Slate Magazine را بکار می بریم برای آزمودن و تجربه کردن اینکه شما چه چیزهایی و چه فرمتهایی را می توانید در مجله الکترونیکی تان منتشر نمائید که متفاوت از آن چیزهایی باشد که قبلاً انجام گرفته اند.
ما مفتخریم که در این رابطه پیشقدم بوده ایم – تقریباًحدود ده سال پیش- و آنرا در رابطه با Washington Post گذرانده ایم. البته من کارشناس مسائل رسانه نیستم و بهتر است که کارشناسان در این باره صحبت کنند.
گیزمودو: آیا درست است بگوئیم که ایده شما درباره Spaces دور دست تر خواهد بود؟ پس شما تنها قابلیت انتشار را به اشخاص می دهید و توجهی به آنچه که آنها می گویند، ندارید؟
نه. همواره سختگیری هایی درباره مطالب منتشر شده اعمال می گردد، بخصوص در مواردی که مطالب به اصطلاح دزدیده شده و یا مستهجن انتشار داده شود. قوانین انتشار آن لاین همانند انتشار کاغذی است. که در آن شما مسئول مطالب انتشار یافته می باشید و افرادی هستند که درباره آنها به شما توجه می دهند…
گیزمودو: پس شما نسبت به مطالبی که روی سِروِرتان می نشیند دقت بیشتری خواهید نمود؟
نه، قوانینی در این باره وجود دارد… اگر ما گزارشی دریافت کنیم که آن مطالب دزدیده شده هستند، و یا مطالبی مستهجن هستند و یا از این موارد، وارد عمل خواهیم شد. سیاستهای ما تنها وابسته به قوانین هستند. عقیده ما آزادی اختیار است که همین امر هم باعث علاقه مردم به رایانه های شخصی شده است. همانگونه که در دهه های گذشته دیده شده است، قدرتی که رایانه های شخصی به مردم می دهد تا آزادانه عقایدشان را بیان کنند و آزادانه به ارتباط با همدیگر بپردازند باعث تفاوت بسیار بزرگی در کنترل اطلاعاتی مردم شده است. و به همین دلیل است که صنعت رایانه های شخصی به توسعه ای باورنکردنی دست یافته است.
گیزمودو: برای عوض کردن بحث البته با حفظ نظم موضوع، اجازه دهید درباره آینده رایانه های شخصی بپرسم، به نظر شما رایانه های شخصی به کجا می روند؟ برایمان از Longhorn بگوئید. البته بدیهی است که موضوع رایانه های شخصی پیرامون زیادی دارد، مثل شبکه بندی و یا مراکز رسانه ای مالتی مدیا و…، اما حتماً شما نقطه ای را در نظر دارید که مایکروسافت را بخواهید در آن جهت حرکت دهید و ممکن است که ویندوز هم یک سکوی پرتاب برای شما بوده باشد. در این باره برایمان بگوئید.
خوب، شرکتی وجود ندارد که تا این اندازه متفاوت کار کند که نرم افزارهای مختلفی برای سخت افزارهای مختلف از شرکتهای مختلف بنویسد. ما برای همه چیز نرم افزار می نویسیم، از ساعتهای ورزشی گرفته تا تلفن ها و اتومبیل ها و… . بنابراین ما یکی از کمیاب ترین شرکتهایی هستیم که نامتمرکز کار می کنیم. هر کجا که نرم افزار می تواند بر ارزش کارها بیافزاید، ما آنرا انجام خواهیم داد.
به عقیده من برخی عاملهای طبیعی وجود دارند. برای مثال داشتن یک صفحه کامل و بزرگ برای نوشتن نامه ویا تکالیف. صفحه کامل و بزرگ در این موارد از صفحات جیبی و کوچک بهتر هستند. به همین خاطر است که مردم از تجارت موبایلی (m-commerce) صحبت می کنند، شما دوست دارید که اتومبیل تان را به سمت خانه برانید و برای خرید یک یخچال جدید توقف نکنید. به همین دلیل شما دوست دارید که از طریق گوشی همراهتان انواع مدلها را ببینید و از همان طریق هم آنها را بخرید. مردم دوست ندارند که توضیحات مربوط به یخچالها را در صفحه کامل و بزرگ ببینند و به مقایسه مدلهای مختلف بپردازند، همان صفحه کوچک و جیبی تلفن همراه کافیست!
هر جزئی بایستی نقش خودش را ایفا کند، و جادوی نرم افزاری بایستی درخصوص برنامه های شما، تماس های شما، یادآوری کارهایتان و… به شما اطمینان دهد. البته درست است که همه آنها به اینترنت متصل خواهند شد و فرمتهای خاصی را می توانند پشتیبانی کنند. بطور کلی همزمان سازی چیزی است که ما تمام وقت روی آن کار میکنیم تا آنرا بهتر نمائیم. ما می توانیم انجام چند کار همزمان را بهبود بخشیم. ما می خواهیم عملیاتهای ترکیبی و خودکار را با هم جمع کنیم.
گیزمودو: شما درباره شایعات اخیر مبنی بر اینکه شرکت Apple حمله به رقبایش را آغاز کره است، در رابطه با تولید برنامه Office Suite چه نظری دارید؟
آنها همیشه محصولات کار شده را ارائه کرده اند. من نمی دانم که آنها چگونه فکر میکنند اما ما همیشه رابطه خوبی با Apple داشته ایم.