یکی از سختترین کارهای این روزها، نوشتن و سخن گفتن از اسلام است، آن هم در کشوری که داعیهی پیشرو بودن در اسلام را دارد! شاید بر اساس شناسنامهی آبا و اجدادی همه مسلمان باشیم، اما همین که لب به سخن گفتن از اسلام میگشایی با هزاران طعنه و سوال روبرو میشوی.
امروزه سوالات زیادی درباره اسلام مطرح است که خیلی از آنها از دلِ خود قرآن در آمدهاند و حتی خیلی وقتها جواب قانعکنندهای هم به آنها داده نمیشود. متاسفانه خیلی وقتها ما اسلام را با آنچه که دور و بر خودمان میبینیم و با درسهای حکومتی که به ما دادهاند میشناسیم و خیلی از این ابهاماتی هم که مطرح میشود در حقیقت به همین درسهای حکومتی و رفتارهای به اصطلاح مسلمانان بر میگردد نه به خودِ اسلام.
بگذریم! قصدم ورود به این گونه مباحث نیست. فقط میخواهم از شمایی که دوست دارید اسلام را بشناسید، دعوت کنم، تمام آنچه که فکر میکنید از اسلام میدانید را کنار بگذارید و برای شناخت دوبارهی اسلام به «قرآن» بازگردید.
البته خودِ من بارها به معانی آیات رجوع کردم و اگر بخواهم روراست باشم، چیزی دستگیرم نشد! برای فهم قرآن لازم است که به زبان عربی مسلط بود، تاریخ دانست و با نظریات مفسران مختلف آشنا بود. پیشنهاد میکنم اپلیکیشن ترجمه و تفسیر صوتی قرآن حکیم با شرح و تفسیر عبدالعلی بازرگان را روی تلفن هوشمند خود نصب کنید (نسخه ios – نسخه Android) و هرگاه که فرصتی دست داد یا ابهامی در خصوص آیهای داشتید بخوانیدش یا به توضیحاتش گوش دهید.
صادقانه بگویم، با تفسیر آقای عبدالعلی بازرگان، از دریچهای جدید به اسلام و قرآن مینگرم و واقعاً حیفم آمد که شما از این پنجره دنیا را نبینید.
پاک و منزه است خدائی که بندهاش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد اقصی که گرداگردش را پر برکت ساختیم برد، تا آیات خود را به او نشان دهیم او شنوا و بیناست.
سوره الاسراء – آیه۱
روشنایی روز از صحنه گیتی رخت بر بسته و تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. مردم از کار و تلاش روزانه، دست کشیده و در خانه خود آرمیده بودند. پیامبر اسلام نیز میخواست پس از ادای فریضه، برای رفع خستگی در بستر آرام بگیرد. ناگهان صدای آشنای جبرئیل امین را شنید: «ای محمد! برخیز! با ما همسفر شو؛ زیرا سفری دور و دراز در پیش داریم».
جبرئیل امین، مرکبی به نام «براق» را پیش آورد. این سفر با شکوه و بیسابقه از خانه امهانی یا مسجدالحرام آغاز شد، و دقایقی بیش طول نکشید که که در بیتالمقدس فرود آمدند.
محمد(ص) در مسجدالاقصی با حضور ارواح پیامبران بزرگی چون ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) نماز برپا کرد. و سپس از مسجدالاقصی، «بیتاللحم» ـ زادگاه حضرت مسیح(ع) ـ و خانههای پیامبران دیدن فرمود.
آنگاه مرحله دوم سفر که حرکت به سوی آسمانهای هفتگانه بود، آغاز شد. پیامبر همه آسمانها را یکی پس از دیگری پیمود و ساختار جهان بالا و ستارگان را دید. ولی در هر آسمان به صحنههای تازهای برمیخورد و با ارواح پیامبران و فرشتگان سخن میگفت. او در بعضی آسمانها با دوزخ و دوزخیان و در بعضی آسمانهای دیگر با بهشت و بهشتیان برخورد کرد و از مراکز رحمت و عذاب پروردگار بازدید به عمل آورد.
سرانجام به «سدره المنتهی» در آسمان هفتم و «جنهالمأوی» (بهشت برین) رسید و در آنجا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید. وی چنان اوج گرفت و به جایی رسید که جز خدا، هیچ موجودی به آنجا راه نداشت. حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت: «به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت».
آنگاه حضرت محمد(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنایی، به اوج شهود باطنی و قرب الی الله و مقام «قاب قوسین أو أدنی» رسید. خداوند در این سفر، دستورها و سفارشهای بسیار مهمی به پیامبر فرمود. بدین صورت، معراج که از بیتالحرام ـ و به گفته بعضی، از خانه امهانی، دختر عموی آن حضرت و خواهر امیرالمؤمنین علی(ع) ـ آغاز گشته بود، در سدرهالمنتهی پایان پذیرفت. و سپس از همان راهی که عروج کرده بود، بازگشت.
شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هدى للناس و بینات من الهدى و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضا او على سفر فعده من ایام اخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکملوا العده و لتکبروا الله على ما هدیکم و لعلکم تشکرون
و آن ایام کوتاه ماه رمضان است که قرآن در آن نازل شده تا هدایت مردم و بیاناتى از هدایت و جدا سازنده حق از باطل باشد. پس هر کس این ماه را درک کرد، باید روزهاش بگیرد و هر کس مریض و یا مسافر باشد، به جاى آن چند روزى از ماههاى دیگر بگیرد. خدا براى شما آسانى و سهولت را خواسته و دشوارى نخواسته و منظور این است که عده سى روزه ماه را تکمیل کرده باشید و خدا را در برابر این که هدایتتان کرد، تکبیر گفته و شاید شکرگزارى کرده باشید