این نخستین فیس آفی است که بین وبلاگ نویسان فارسی زبان در نهمین سال فعالیت بلاگستان فارسی برگزار می شود. از علیرضا سرابچی و مهران بوالحسنی خواستیم تا از همدیگر سوال بپرسند و به سوالات همدیگر پاسخ دهند. اما قبل از آن بیشتر با این دو بلاگر آشنا شویم:
مهران بوالحسنی (نویسنده وبلاگ نسخه هفدهم)
پونزده مهر دوسال پیش شروع کردم وبلاگنوشتن. از لحاظ فنی که اول رو وردپرس.کام بودم. بعد از سهماه، جو دامین شخصی من رو هم گرفت و منتقل شدم رو دامین و هاست شخصی (+). از اون به بعد هم همینجا موندم تا ببینیم بعد خدا چی میخواد و کجا باس بریم. از لحاظ غیرفنی هم که اون اوایل تقریبا نوع و جهت اصلی نوشتن معلوم نبود. تقریبا یه چیزی تو مایههایِ وبلاگهای «عکس، دانلود موسیقی، والپیپر، رمز بازیها» و اینا بودم؛ البته بیشتر مطالب آیتی میچربید به کل مطالب. بعد از یه مدت به کل آیتینویسی رو تو نسخه هفدهم قط کردم و توی پارسیش شروع کردم نوشتن. که مدت زیادی هم هست که اونجا هم ننوشتم. الان هم نسخه هفدهم روزانهنویسیه بیشتر و جدیداً هم مطالبی در مورد طراحی وب.
علیرضا سرابچی (نویسنده وبلاگ رادیکال دو)
علیرضا هستم متولد ۱۳۶۸ ساکن تهران به اجبار و از روی علاقه مشغول تحصیل در رشته مهندسی نرمافزار، کمی از طراحی وب و برنامه نویسی و این چیزا سر در میارم و علاقه زیادی به اینترنت و زبانهای برنامه نویسی تحت وب دارم، فکر کنم حدوده ۴-۵ سالی میشه که وبلاگ رادیکال دو رو مینویسم، علاقه شدیدی به کامپیوتر دارم چون با روحیه من خیلی سازگاره و بدون تکون خوردن از جام میتونم خیلی سریع کارهای زیادی رو انجام بدم، توی زندگیم هیچ چیزی به غیر از کامپیوتر و اینترنت وجود نداره…
طراح لوگو: حدیث
مهران: کاری به این ندارم که چطور شد که وبلاگنویس شدی یا اصن برای چی تصمیم گرفتی که وبلاگ بنویسی؛ سوالم اینه که چرا وبلاگ نمینویسی؟
علیرضا: من اونو “مینویسی” خوندم دو ساعت به اون جواب دادم، کاش مثل این سوالهای دوم دبیرستان زیر نمینویسی خط میکشیدی که بهش توجه بیشتری بشه، به هرحال بازم فک کنم باید جواب همون چرا وبلاگ مینویسی رو بدم تا جواب این هم باشه…
نمیدونم چرا وبلاگ مینویسم، یعنی اولش که شروع کردم با یک هدفی شروع کردم ولی الان دیگه هدفی ندارم، شاید مینویسم که بگم منم بلدم، شاید دوست دارم چیزهایی که بلدم رو به بقیه یاد بدم، شاید از نوشتن خوشم میاد، شاید از داشتن وبلاگ خوشم میاد…
اگر همه اینها و یک سری چیزهای دیگه نبود وبلاگ نمینوشتم…
* * * * * * * * *
علیرضا: اولین روزی که تصمیم گرفتی وبلاگ بنویسی با خودت چی فکر کردی؟ اصلا چی شد که وارد این کار شدی؟ وبلاگهای بقیه رو خوندی و گفتی من هم وبلاگ بنویسم یا یهو زد به سرت که یه وبلاگ بسازی و بعد کار به جاهای باریک کشید؟ اصلا میدونستی وبلاگ چیه؟
مهران: خب از حدود سهسال قبل من به طور جدی وبلاگ میخوندم. این بهطور جدی هم یعنی اینکه وقتی به ایتترنت کانکت میشدم، اولین کاری که میکردم شروع میکردم وبلاگخونی. خب اون موقع هنوز گوگلریدری وجود نداشت و استفاده از آراساس فید، اینطوری که الان هست رایج نشده بود. به همین خاطر وقتِ بیشتر صرف خوندن وبلاگها صرف میشد. خب به هر حال وبلاگ خوندن بیتاثیر نبود تو نوشتن وبلاگ. همون اوایل چون علاقهی خیلی شدیدتری به آیتی داشتم، احساس میکردم میتونم مقداری مفید باشم؛ اینطوری بود که اولین و تا این لحظه تنها وبلاگم رو برپایهی آیتینویسی ساختم. که خب بعداً کلا ماهیت و شیوهی نوشتنم خیلی تغییر کرد.
* * * * * * * * *
مهران: خب تو قبلا مدت زیادی بلاگر بودی و چند وقتیه که اومدی رو دامین شخصی و وردپرس. خب کار خوبی کردی ولی به نظرت چرا یه مدتیه که تعداد آدمایی که دوس دارن بیان رو دامین شخصی زیاد شده؟ میتونی جواب ندی!
علیرضا: خب معمولا ما دوست داریم همه چیز شخصی برای خودمون باشه، معمولا هم بقیه به آدرسهایی که روی دامینهای سرویسهای وبلاگدهی هستش یجور دیگه و با پیشداوری نگاه میکنن، انگار یه چیزی کمتر دارن یا نمیتونن مثل یک وبلاگی که دامین شخصی داره بنویسن، جدا از اینها دامین شخصی یه کلاسه دیگهای داره…
* * * * * * * * *
علیرضا: هرچی باشه بالاخره وبلاگنویس شناخته شده و با سابقهای هستی و تو جامعههای مجازی هم طرفدارایی برای خودت دست و پا کردی و حسابی اهم و اوهومی داری برای خودت، وقتی از خونه میری بیرون هم به این فکر میکنی که من مهران۷۵۱ هستم و فلان و بیسار و انتظار داری که یروز یکی بشناستت و بیاد جلو بگه آقا مهران شمایی؟ من هر روز وبلاگ شمارو میخونم، خیلی باحال مینویسی!
مهران: :)) عجب سوالی. راستش نه. چون معمولا دوست دارم و سعی میکنم زندگی آنلاینم ربطی به بخش آفلاین زندگیم پیدا نکنه. یعنی مثلاً اگه روزی بر فرض محال همچین اتفاقی که گفتی بیافته، شاید فقط به یه «مچکرم» ختمش کنم داستان رو و چندان خوشحال هم نشم. البته آدم تا تو موقعیتش قرار نگیره نمیتونه نظر بذه ولی خب احساس میکنم چندان خوشحال نشم. بعد اون قسمتِ «تو جامعههای مجازی هم طرفدارایی برای خودت دست و پا کردی» رو درک نمیکنم :دی
* * * * * * * * *
مهران: تا حالا تو دعوای وبلاگییی نقش داشتی؟ مثلا یکی از طرفین دعوا باشی؟ اصلا از دعوا خوشت میاد یا چی؟
علیرضا: کلا زیاد ارتباط وبلاگی ندارم که شانس شرکت کردن تو یک دعوای وبلاگی رو هم داشته باشم یا بخوام دعوا راه بندازم، خودم هم حوصله بحث کردن با بقیه رو ندارم و معمولا تو کاره کسی دخالت نمیکنم، نمیدونم هم در مورد چیه پیاچپی یا سی اساس میشه با بقیه دعوا کرد…
* * * * * * * * *
علیرضا: از اولین روزی که وبلاگ مینویسی چیا برات تغییر کرده؟ سبک نوشتنت؟ طرز تفکرت؟ بیشتر ملاحضه خواننده رو میکنی یا هرچی دوست داری مینویسی؟
مهران: خب خیلی چیزا تغییر کرده. مسلما نوع(و نگارش) نوشتنم خیلی تغییر کرده. یعنی الان اگه بعضی موقعها که آرشیو مثلا یکسال پیشم رو میخونم، از مدل نوشتن اون موقعم خندم میگیره. ولی طرز تفکرم فکر نمیکنم چندان تغییری کرده باشه، شاید نوع بیان این طرز تفکر کمی تغییر کرده باشه، ولی تفکرم همونیه که دوسال پیش بود، هست و احتمالا خواهد بود. من به یه سری چیزا پایبندم، یعنی یه سری حد و مرز واسه خودم تو نوشتن تعیین کردم و سعی میکنم که توی اون محدوده بنویسم و توی اون چارچوب هرچی دوست دارم مینویسم.
* * * * * * * * *
مهران: تا چه حد حاضری برای آنلاین بودن(وبلاگ و فرندفید و گودر و اینا) جلو خانواده وایستی؟ مثلا یه مهمونی رو نری، یا مهمون داشته باشین و نری پیش مهمونا
علیرضا: معمولا خانواده برای خلاص شدن از دست من خودشون شرایط آنلاین بودن من رو فراهم میکنن، ذاتا هم آدم اجتماعی نیستم و همیشه تمام سعیم رو میکنم که توی جمعهای خانوادگی ظاهر نشم، ولی تا حالا نشده بخاطر آنلاین بودن جلوی خانواده ایستادگی کنم…
* * * * * * * * *
علیرضا: بیشتر عاشق وبلاگت هستی یا عاشق کامپیوتر؟
مهران: چه سخته جواب دادن به این. خب وبلاگم رو دوس دارم، ولی بالطبع اگه کامپیوتر نبود وبلاگی هم نبود، بعد نکتهی دیگه هم اینکه حالا برفرض اگه یه روزی وبلاگ هم نبود میشه یهجوری با توییتر و فرندفید و گودر و اینا جای خالیش رو پر کرد ولی مطمئنا جای کامپیوتر رو هیچچیزی نمیتونه بگیره. زندگی بدون کامپیوتر دیوانهکنندهست.
* * * * * * * * *
مهران: کلا به ترک دنیای مجازی فکر کردی تا حالا؟ اصن بهنظرت این کار لوسبازی هست یا نه؟ خواهشاً یهمقدار طولانی جواب بده، که کلاس فیساف بره بالا
علیرضا: هر روز، لوس بازیه…
* * * * * * * * *
علیرضا: چه سبک وبلاگی رو دوست داری؟ شخصی؟ آیتی؟ قاطی پاتی؟ گروهی؟ ادبی-هنری؟ یا چی؟
مهران: راستش نمیتونم فقط سبک خاصی از وبلاگها رو دوست داشته باشم. هم بعضی از وبلاگهای هنری خوبن هم شخصی و هم به قول تو قاطیپاطی. در مورد وبلاگهای آیتی هم رک بگم که درحال حاضر وبلاگِ آیتییی که بشه گفت دوستش دارم شاید خیلی کم باشه. الان جز یکی دوتا وبلاگ، به جرات میتونم بگم بقیهی وبلاگهای آیتی فارسی مطالب خیلی خیلی سطحی و بیارزش مینویسن. اما خب «بودن» وبلاگهای آیتی که واقعا دوستشون داشتم. مثلا آپدیتبلاگِ رضا مقدری رو واقعا دوست داشتم، چون هم نگارش عالی و روونی داشت و هم مطالب خیلی خوب و دسته اولی مینوشت؛ اون هم که متاسفانه مثل اینکه نمیخواد بنویسه. وبلاگ گروهی هم به نظر من تو ایران معنای خاصی نداره.
* * * * * * * * *
مهران: فک کن مثلا من بهت بگم که n تومن بهت میدم، وبلاگت رو میخرم؛ بعد در ماه هم یه میزان حقوقی بهت میدم که هفتهی چندتا مطلب بنویسی و تو نوشتن مطالب هم اجبار وجود داشته باشه. راضی به این معامله خواهی بود؟ یعنی مثلا اینجوری هم میتونم بپرسم سوالم رو که، اگه پول بگیری و زیردست کس دیگهای باشی انگیزهت بیشتر خواهد بود یا همینجوری که الان هست؟
علیرضا: فکر نکنم پول و زور انگیزم رو بیشتر بکنه ولی بخاطر مسئولیتی که روی دوشم میذاره صد در صد فعالیتم بیشتر میشه، ولی حاضر نیستم هیچ وقت وبلاگ خودم رو بفروشم و به دستور کسه دیگه ای و به سلیقه اون طرف توش بنویسم، ولی اگه در مقابل وبلاگ نویسی توی وبلاگ دیگهای بهم پول بدن قبول میکنم، البته اگر نخوان که نوشتههای تبلیغاتی بنویسم و چیزهارو اونطوری که نیست طبق نظر اونها تغییر بدم…
* * * * * * * * *
علیرضا: آرزو خاصی داری که یه روز تو وبلاگت راجب یه واقعه خاصی بنویسی؟
مهران: دارم و داشتم. آرزو داشتم یه زمان، در مورد رئیسجمهور شدن مهندس موسوی بنویسم؛ شاید میشد سلسله مطالب؛ که نشد متاسفانه! و اینکه روزی در مورد شرکت کردنم تو کنسرت لینکینپارک بنویسم. واقعا یکی از آرزوهامه این.
* * * * * * * * *
مهران: خب مسلماً وبلاگ تو یه وبلاگ تخصصیه؛ خود من هم تا حالا زیاد پیش اومده که از مطالبت استفاده کردم،دستت هم درد نکنه. ولی تا حالا شده به این فکر کنی که مثلا دیگه از امروز تخصصی ننویسم و شروع کنم روزانهنویسی و عمومینویسی؟ اصلاً لازم میبینی همچین کاریو؟
علیرضا: مسلما هر انسانی از تکرار خسته میشه و بعضی اوقات به سرش میزنه که کاره دیگهای بکنه، من هم چند بار همچین کاری رو کردم بیشتر زمانی که توی بلاگر مینوشتم، ولی حالا دیگه به همچین چیزی فکر نمیکنم و ترجیح میدم که کاری که بهتر بلدم را انجام بدم، بعضی وقتها هم توی وبلاگهای دیگه افکرام رو بیان میکنم و معمولا وقتی بعد از چند وقت میخونمشون حالم از خودم بهم میخوره و همشون رو پاک میکنم…
* * * * * * * * *
علیرضا: به نظرت اگه تقلب نشه آخر این نظرسنجی کی برنده میشه؟
مهران: هیشکی. من و تو واسه برنده شدن ساخته نشدیم :))
* * * * * * * * *
مهران: اگه بخوای پنجتا چیز رو از زندگیت حذف کنی، اون پنجتا چیز چیائن؟
علیرضا: زیاد چیزی ندارم که بخوام ۵تاش رو هم حذف کنم، بیشتر اخلاقها و رفتارهایی دارم که دوست دارم تغییر کنن، ولی از چیزهایی که توی زندگیم هستن دوست دارم یک دانشگاه رو حذف کنم، دوم یه سری از آدمها، سوم ۵-۶ کیلو اضافه وزن دارم که اگر نباشن خیلی خوب میشه دیگه چیزی به ذهنم نمیاد…
* * * * * * * * *
علیرضا: به نظرت یه وبلاگ نویس برای چی و به چه امیدی باید وبلاگ بنویسه؟
مهران: این یه چیز شخصیه کاملا. اصولا وبلاگنویسا چند مدلن. مثلا یه عده هستن که وبلاگشون کلا پرایوته حالا یا خود وبلاگ یا مثلا پستهاشون رمز داره؛ یعنی اینکه یا نمیخوان کسی وبلاگشون رو بخونه یا عدهای خاص. خب اینجور آدما معمولا برای خودشون وبلاگ مینویسن و چندان مخاطب براشون مهم نیست.
یه عده هم (که اکثر وبلاگنویسا این مدلین) خیلی معمولین یعنی صرفا برای مخاطب مطلب نمینویسن ولی داشتن مخاطب هم براشون مهمه.
اما یه مدل هم هستن که صرفا و صرفا برای مخاطب مینویسن؛ هرچی مخاطب خوشش بیاد اونا هم همون رو مینویسن و تمامن سعی در جذب مخاطب دارن. که خب من شیوه دوم رو بیشتر میپسندم.
* * * * * * * * *
مهران: کدوم وبلاگنویسایی که تا حالا ندیدی رو دوست داری ببینی؟ ایرانی و غیرایرانی
علیرضا: زیاد علاقهای ندارم کسی رو ببینم، بیشتر دوست دارم این وبلاگ نویسمهای معروف خارجی رو یروز از دور نگاه کنم ببینم چه جوری زندگی میکنن، یکی هم میخوام اینی که وبلاگ رسمی گوگل رو مینوسه و اسمش A Googler هست رو بدونم کیه…
* * * * * * * * *
علیرضا: به نظرت فضای وب در ایران آیندهی خوب یا بدی رو در پیش داره؟
مهران: از موقعیتی که الان درش هستیم و ظاهر امر، به نظر من خیلی بد. چون از یه طرف داره روز به روز محدودیتهای دسترسی از طرف دولت و مخبرات بیشتر میشه. از طرف دیگه هم آدمهای جدیدالورود از نظر من درکِ درستی از رابطهها و عرفهای حاکم بر فضای وبِ ایرانی رو درک نکردن. ولی خب اگه بخوایم از لحاظ امکاناتی که وب در اختیار کاربرا قرار میده بگیم، که مسلما آیندهی خیلی خیلی بهتری رو در پیش داره.
* * * * * * * * *
مهران: چند ساعت در روز آنلاینی؟ چند ساعت خوابی؟ و چند ساعت احیاناً درس میخونی؟ همین
علیرضا: معمولا ۱۵-۱۶ ساعت آنلاینم، ۶-۸ ساعت میخوابم، درس هم معمولا شب امتحان یکی دو ساعت نگاهی میکنم…
* * * * * * * * *
علیرضا: به نظرت توی فضای وب فارسی رابطه حاکمه یا ضابطه؟
مهران: البته دوست ندارم این مدلی نگاه کنم کلاً، ولی خب بهنطرم «رابطهها» قدرت بیشتری دارن تا «ضابطه». خیلی راجع به این موضوع توی وبلاگستان و جاهای دیگه وب بحث شده، یه عده میگن که نه، رابطهای وجود نداره ولی یه سری دیگه هم مصر هستن که بگن که قدرت تو وبِ فارسی دست کساییه که رابطههای بهتری دارن.
* * * * * * * * *
علیرضا: دوست داشتی جای کدوم وبلاگ نویس باشی؟
مهران: هیشکی؛ فکر میکنم خودِ مهران بوالحسنی باشم خیلی بهتر باشه :)
* * * * * * * * *
نظرسنجی:
نظر شما کدام وبلاگ نویس پرسشهای بهتری طرح کرده است و پاسخگوتر بوده است؟ شما وبلاگ کدامیک از شرکت کنندگان در فیس آف دوازدهم را بیشتر می پسندید؟ و…
با توجه به پرسشهای بالا و شرکت در نظرسنجی زیر، برنده Face Off 14 را انتخاب کنید و به ما بگوئید که با کدام وبلاگ نویس بیشتر حال کرده اید!؟
این نظرسنجی به مدت یک هفته از تاریخ انتشار فیس آف باز خواهد بود، و نتایج آن در پایان هفته قابل روئت خواهد شد.
* * * * * * * * *
تشکریجات:
کامیار ندیمی بخاطر معرفی مهران و علیرضا
یک فتحی بخاطر اصرارش برای رو در رو قرار دادن مهران و علیرضا
بابک محمودی، آرش کمانگیر، فواد و شیرین احمدنیا برای شرکتشان در بحثها و حمایتهایشان از فیس آف
* * * * * * * * *