در سلسله پستهای «در اجتماع وب» به گپزنی با افرادی میپردازم که به موازات زندگی حقیقیشان، در وب نیز زندگی فعالی دارند. هدف از این گفتگوها آشنا شدن با ساکنین شبکههای مجازی و شناخت شبکههای اجتماعی تحت وب است. (توضیحات بیشتر)
آدرس مجازیت کجاست؟
چند وقته در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنی و بطور متوسط چه مدت زمانی رو در این شبکههای مجازی سپری میکنی؟
بیش از سه سال، اوایل شاید روزی شش ساعت! الان خیلی کمتر شده و تونستم برسونمش به روزی نیم ساعت که برای من یه رکورد به حساب میاد!
چه عاملی باعث میشه که دوست داشته باشی در شبکههای اجتماعی تحت وب، فعالیت کنی؟
راستش زندگی مجازی من به دو قسمت عمده تقسیم میشه:
زمانی که وقتی از دنیای واقعی خسته میشدم و به شبکه های اجتماعی رو میاوردم.
و الان که یکی از دلایل عمدش باخبر شدن از اخبار واقعیِ(!) جهان و کشورم، همچنین دلتنگی برای دوستان مجازیمه.
به نظر میرسه که فعالان شبکههای اجتماعی وب دوست دارند تا هر لحظه از وضعیتشون رو گزارش بدن. دلیلش چی میتونه باشه؟
به عقیدهی من اینکه یه عده آدم که به میل خودت دورت جمع شدن بدونن این لحظه چه کاری انجام میدی و از انجام اون چه حسی داری یا راجع به موضوع خاصی چه ایدهای داری به انسان حس پویایی میده. اونم تو فضایی که تحت کنترل بودن رو کمتر حس میکنی!
پروفایلهای مجازی شما خصوصی شده است یا اینکه بصورت عمومی قابل رویت هستند؟
همه ی پروفایل های من خصوصی هستن.
آیا تابحال دوستیهای مجازیتون به رفاقتهای دنیای واقعی و دید و بازدیدهای بیرون از وب هم کشیده؟
بله. و از خیلی هاشون هم راضی هستم:)
با توجه به اینکه کنترل و تحت نظر قرار دادن افراد در شبکههای اجتماعی تحت وب برای حکومتها آسونتره، فکر میکنی که فعالیت در اینگونه شبکهها چقدر میتونه خطرناک باشه؟ آیا اصولاً با اینگونه نظارتها موافقی؟
به عقیدهی من انسان موجودی آزاده و میتونه در قالب رفتار سالم نظر خودش رو در مورد موضوعات مختلف بیان کنه، بنابراین باید بگم که اگر این نظارتها در جهت اصلاح و رشد جامعه و حکومت باشه کاملا باهاش موافقم. اما اگر برای خفقان بیشتر باشه تاییدش نمیکنم.
عکس العمل دو گروه عمده از حکومتها در این باره بیشتر از بقیه به چشم میاد و اولیش حکومتهایی هستن که بهایی به حرف کاربران مجازی نمیدن، و گروهی دیگه هم با تحت نظر گرفتن شدید کاربران خفقان رو هر روز در جامعهی مجازی بیشتر میکنن که متاسفانه زیاد هم دیده میشه.
آیا بطور کل زندگی در شبکههای مجازی تحت وب رو مفید میدونی و به دیگران وقت گذاشتن در این شبکهها رو توصیه میکنی یا نه؟
شبکه های اجتماعی مجازی دقیقا شبیه سایر اجتماع های انسانی هم قسمت خوب داره و هم قسمت بد، به عقیده ی من انسان خودش تصمیم میگیره که فضای اطرافش فضای سالم و مفیدی براش باشه و بلعکس.
در خصوص خودم باید عرض کنم که شبکه های مجازی به من تو قسمت های مختلف زندگیم کمکهای خیلی زیادی کردن و خیلی جاها باعث بلوغ فکری من شدن و چشمم رو، رو به خیلی از مسائل باز کردن. و از این بابت خوشحالم:)
در سلسله پستهای «در اجتماع وب» به گپزنی با افرادی میپردازم که به موازات زندگی حقیقیشان، در وب نیز زندگی فعالی دارند. هدف از این گفتگوها آشنا شدن با ساکنین شبکههای مجازی و شناخت شبکههای اجتماعی تحت وب است. (توضیحات بیشتر)
آدرس مجازیت کجاست؟
وبلاگم که monire.ir هست و تو شبکههای مجازی با یوزر monire فعال هستم که جدیدا سند یوزر moniirre رو هم به اسم خودم زدم :دی
چند وقته در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنی و بطور متوسط چه مدت زمانی رو در این شبکههای مجازی سپری میکنی؟
گمونم یه ۴ سالی میشه که توییتری شدم و بلافاصله بعدش فرندفیدی. ولی فیسبوک رو خیلی قبلتر از توییتر داشتم منتها تا مدتها ازش استفادهای نمیکردم.
در مورد مدت زمان استفاده هم … سعی میکنم همیشه آنلاین باشم (بخصوص در مورد توییتر که خاصیتش همیشه حضور داشتنه) ولی خب از وقتی جیپیآراس رو کنار گذاشتم گمونم روزی ۶-۷ ساعت آنلاین باشم. ولی اینها به این معنی نیست که همهی این ساعات رو تمام و کمال حواسم به اینترنت هست. در حینش به کارهای دیگهم هم میپردازم.
چه عاملی باعث میشه که دوست داشته باشی در شبکههای اجتماعی تحت وب، فعالیت کنی؟
تبادل اطلاعات و سرگرم شدن … البته اینها بهانه ست. بیشتر واسه از تنهایی در اومدنه.
به نظر میرسه که فعالان شبکههای اجتماعی وب دوست دارند تا هر لحظه از وضعیتشون رو گزارش بدن. دلیلش چی میتونه باشه؟
شاید چون فکر میکنن این وضعیت گزارش دادن اطلاعات مهمیه :دی من خودم بیشتر یه نوع عادت و ثبت خاطرات روزمرهم شده و خب همون عامل از تنهایی در اومدن هم تاثیر داره. میخوام لحظاتم رو با بقیه شریک بشم.
پروفایلهای مجازی شما خصوصی شده است یا اینکه بصورت عمومی قابل رویت هستند؟
توییتر و فرندفیدم اغلب عمومیان (مگر بعضی مواقع خاص) ولی خب فیسبوک نه! چون مردم عادیتر و اغلب دوستان و آشنایان عضو هستن و خیلیها بهش دسترسی دارن اونجا بیشتر پستهام خصوصی هستند.
آیا تابحال دوستیهای مجازیتون به رفاقتهای دنیای واقعی و دید و بازدیدهای بیرون از وب هم کشیده؟
اون اوایل خیلی داغتر بودم که مثلا دوستای مجازیمو ببینم و خوشبختانه خیلیها رو هم دیدم و تعدادیشون هم دوستان ثابتم شدن. ولی خب این تب هم مثل بقیه تبها خوابیده :)
فکر میکنی که چرا دیگه اون هیجان قبلی رو نداری؟ به نظر میرسه که از اینجور دوستیها دل خوشی نداری؟
شاید چون الان بیشتر درگیر زندگی حقیقیترم هستم و بیشتر با دوستای دنیای حقیقیم وقت میگذرونم. شایدم چون به اندازه کافی دوستِ خوب مجازی یافتم که دیگه نیاز این رو نمیبینم که با دیدار آدمای مجازی بهشون نزدیکتر بشم و یه جورایی ترجیح میدم دامنهی دوستیمو محدود کنم.
ولی این سوالتون خیلی زیرکانه بود :دی درسته که خاطره بدی از این دوستیهای حقیقی شده دارم ولی اون قدر نبود که روی اشتیاقم واسه دیدن بقیه تاثیر بذاره.
با توجه به اینکه کنترل و تحت نظر قرار دادن افراد در شبکههای اجتماعی تحت وب برای حکومتها آسونتره، فکر میکنی که فعالیت در اینگونه شبکهها چقدر میتونه خطرناک باشه؟ آیا اصولاً با اینگونه نظارتها موافقی؟
اینکه کنترل شبکههای اجتماعی آسونتره و بارها شده باعث دردسر عدهای بشه رو قبول دارم ولی اینکه این دلیل باعث بشه ما از این تکنولوژی دست بکشیم رو نه! حتی به نظرم نباس خودسانسوری کرد. البته کلهم زیاد بوی قرمه سبزی میده :دی
در مورد نظارتها هم نظری ندارم. بذارین خوش باشن :دی
آیا بطور کل زندگی در شبکههای مجازی تحت وب رو مفید میدونی و به دیگران وقت گذاشتن در این شبکهها رو توصیه میکنی یا نه؟
بستگی به هدف آدما داره. از نظر تبادل اطلاعات و درجریان قرار گرفتن اخبار روز و حتی رشد روابط اجتماعی و شناخت آدما خیلی خیلی مفیده. و خب باز بستگی به آدمش داره. به بعضیا توصیه نمیکنم (حتی گاهی منع میکنم) ولی به بعضیا مشتاقانه پیشنهاد میدم حضور پررنگتری داشته باشن :دی
خب چطور به این نتیجه میرسی؟ آیا افرادی که باید در این شبکهها حضور پررنگی داشته باشند، ویژگی خاصی دارند؟
ویژگیای مهمتر از فرهنگ و جنبهی استفاده؟
البته بیشتر تا الان منعهایی که کردم مربوط به توییتر و فرندفید بوده اونم چون ترجیح میدادم توییتهام (که خیلی بیپروا و بدون خودسانسوری هستند) رو دوستان دنیای حقیقیم نخونن. اینم یه نوع بدجنسیه دیگه :دی
این روزها با پدیدهای بنام شبکههای مجازی یا شبکههای اجتماعی تحت وب روبرو هستیم که به نظر میرسد در حال دگرگون کردن ساختار کنشهای اجتماعی در جوامع و بخصوص نسل جدید هستند. با اینکه چند سالی است از تولد این شبکهها میگذرد اما رشد سریعشان موجب شده که هنوز برای بسیاری ناشناخته باقی بماند. عدهای از روی کنجکاوی مدتی را در این شبکهها میگذرانند و بعد بی آنکه از آن بهرهای ببرند، سردرگم، رهایش میکنند. برخی هم زمان زیادی را در این شبکهها میگذرانند اما کمی که در عمق زندگی حقیقی پیشتر میروند، به ناچار رهایش میکنند و از آن فقط خاطرهای برایشان میماند.
اما هستند کسانی هم که در اجتماعات وب “زندگی” میکنند. اینها در همهی دورانهای عمر (نوجوانی، مجردی، متاهلی، دانشجویی، کارمندی و…) به موازات زندگی حقیقیشان، در دنیای مجازی هم وقت میگذرانند و حتی گاهی نقطه عطفی بین این دو دنیا برقرار میسازند. و همین امر هم موجب میشود تا نسبت به دیگران شناخت عمیقتری نسبت به شبکههای اجتماعی تحت وب داشته باشند.
در سلسله پستهای آتی خواهم کوشید تا با مراجعه به این افراد، بابی را فراهم کنم که از طریق آن شناخت بهتری از شبکههای مجازی بدست آید.
در این مجموعه، سعی من بر آن بوده تا به سوالات اساسی بسنده کنم تا حتیالامکان طول پستها کمتر شود. همچنین به جهت تسهیل جمعبندی، تصمیمم بر آن است که از همگان سوالات یکسانی پرسیده شود تا از این طریق نگاههای موافق و مخالف راحتتر دیده شوند.
خواهشم این است که با تاباندن نور راهنماییهایتان، مسیر را هموارتر کنید تا به آنچه که باید، برسیم…
چند وقته در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنی و بطور متوسط چه مدت زمانی رو در این شبکههای مجازی سپری میکنی؟
من از سال ۸۳ با اسم اصلی، وبلاگ نوشتن رو شروع کردم و قبلش هم البته وبلاگ داشتم ولی آش دهنسوزی نبود. از اون سال وارد جامعهی وبلاگی شدم. ۴ سال هم هست که مستمر در شبکههای اجتماعی حضور داشتم. بیشتر در فرندفید و توییتر و البته مرحوم گودر.
زمان ثابتی برای حضور ندارم ، گاهی روزانه نیم ساعت ، گاهی تا ۶ ساعت در روز هم میشه. همهچیز بستگی به شرایط داره.
چه عاملی باعث میشه که دوست داشته باشی در شبکههای اجتماعی تحت وب، فعالیت کنی؟
من خیلی از دوستهای دنیای واقعیم رو از همین دنیای مجازی پیدا کردم. حتا راه آشنایی من و همسرم از طریق همین شبکههای اجتماعی بود. من بیشتر اخبار فناوری و اخبار اجتماعی روز رو از طریق همین اخبار دنبال میکنم، البته با ابزارهای مختلف، از زمان مرحوم گودر به این سو البته نحوهی دنبال کردن این اخبار تفاوت شایانی کرده و الان بیشتر سرخط خبرها رو دنبال میکنم. در کل بهروز موندن اونم توی رشتهی ما (شاخه تحصیلی من کامپیوتر هست) کار سختیه و همین شبکهی اجتماعی خیلی بهش کمک میکنه. ولی اگر بخوام صادقانه فقط یک دلیل(سلام مرتضا) براش بیان کنم حضور دوستانم و به نوعی معاشرت با اونهاست که منو جذب این شبکهها میکنه.
به نظر میرسه که فعالان شبکههای اجتماعی وب دوست دارند تا هر لحظه از وضعیتشون رو گزارش بدن. دلیلش چی میتونه باشه؟
برای من و بیشتر کاربران اطرافم که در دایرهی دوستانم دارمشون یه جور زندگی هست بودن توی این شبکهها. ما واقعا فرقی با دنیای بیرونمون نداریم، البته کمی با ادبتر هستیم در دنیای بیرون :) ، ولی کلیت قضیه همین هست. وقتی شما در حال زندگیکردن توی یه محیطی مثل توییتر یا فرندفید باشید ، خواهناخواه بستر برای گفتن از کارهایی انجام میدی ، حال و هوای روحیت ، موسیقیهایی که میشنوی(لست.افام) ، فیلمهایی که میبینی ، برنامههایی که استفاده میکنی ، عکسهایی که توجهت رو جلب کردن و خلاصه همهچیز مهیا هست. در نتیجه بیان میکنی و شرححال باقی دوستان رو هم میخونی و از حال و اتفاقاتی که براشون میافته با خبر میشی. به عنوان مثال در اثر تحریمهای بیاثر شرکتی که من در اونجا مشغول به کار بودم از ایران رفت و من تقریبا بیکار شدم ولی همین دوستان وقتی دیدن من این اتفاقات برام افتاد بلافاصله دست به کار شدن و تعداد زیادی شغل برای من مهیا شد. در هر صورت این میل به گفتن و بهقولی گزارش دادن شرح حال به نظرم یه رفتار خاص یا یه عادت نیست ، یه جورایی از شاخصهای محیط مجازی هست.
پروفایلهای مجازی شما خصوصی شده است یا اینکه بصورت عمومی قابل رویت هستند؟
پروفایل توییترم عمومی و پروفایل فرندفیدم خصوصیست.
آیا تابحال دوستیهای مجازیتون به رفاقتهای دنیای واقعی و دید و بازدیدهای بیرون از وب هم کشیده؟
به ازدواج هم کشیده حتا ، به دیدار در دنیای واقعی که از روزهای اول هم بود :)) / فارغ از شوخی من تقریبا ظهر روزهای پنجشنبهی هر هفته رو با بهترین دوستانم که همهشون از همین شبکههای مجازی میان میگذرونم، و این یه جورایی قانون زندگی من و همسرم شده. تنها فرصت تفریحمون در تمام مدت هفته هم هست البته و این اهمیتش رو نشون میده.
با توجه به اینکه کنترل و تحت نظر قرار دادن افراد در شبکههای اجتماعی تحت وب برای حکومتها آسونتره، فکر میکنی که فعالیت در اینگونه شبکهها چقدر میتونه خطرناک باشه؟ آیا اصولاً با اینگونه نظارتها موافقی؟
ببینید بالاخره حفظ امنیت مملکت از همهچیز مهمتره ، ولی نکته اینجاست که آیا امنیت مملکت از طرف شبکههای اجتماعی تهدید میشه؟ یا مثلا اشتباهات نظام اقتصادی تهدید بزرگتریه؟ نظر شخصی من این هست که نظارت باید باشه ولی من کارمند که از صبح تا دیروقت کار میکنم یا اون دانشجویی که هزارتا مشغله داره فرد مناسبی برای براندازی یا تهدید امنیت نیست. اون کسی هم که بخواد امنیت کشور رو به خطر بندازه قطعا نمیاد توی شبکههای اجتماعی جار بزنه. این فقط اتلاف وقت و هزینهست(که البته سود بعضی از دوستان در پر خطر جلوهدادن این فضاست به دلیل منفعت مالی حاصله از بودجههای کلان) یه جورایی فقط اصطکاک ایجاد میکنه در بدنهی مردم و جو بدگمانی و نفرت رو گسترش میده که به نظرم خطرناکتر از هر توطئهای هست.
آیا بطور کل زندگی در شبکههای مجازی تحت وب رو مفید میدونی و به دیگران وقت گذاشتن در این شبکهها رو توصیه میکنی یا نه؟
قطعا کارهای بهتری مثل خوندن کتاب و دیدن فیلم و شنیدن موسیقی هست که بهتر از شبکههای مجازی باشه ولی من معتقدم زندگی گاهی نیاز به نفس کشیدن هم داره. این شبکهها برای من حکم تنفس رو داره.
HootSutie هم یکی از پیشخوانهای مدیریت و حضور همزمان در چندین سرویس اجتماعی مختلف است. به کمک این وبسرویس شما قادر خواهید بود تا با صرفهجویی در زمان، چندین شبکهی اجتماعی، از جمله Twitter و Facebook را در کنار همدیگر مانیتور کنید و مطالبتان را تنها با یک کلیک در همهی آنها انتشار دهید.
یکی از سردرگمیهای دنیای دیجیتال امروز، تعدد شبکههای اجتماعی دوستداشتنی است. فعالیت همزمان در شبکههایی مثل توئیتر، فرندفید، فیسبوک، گوگل پلاس، و بخصوص به روز کردن Status آنها میتواند کمی مشکلساز باشد. و در چنین وضعیتی بود که وبسرویسهایی مثل ping.fm که امکان به روزرسانی همزمان Social Networkها را فراهم میآورند، گسترش یافتند.
HootSutie هم یکی از پیشخوانهای مدیریت و حضور همزمان در چندین سرویس اجتماعی مختلف است. به کمک این وبسرویس شما قادر خواهید بود تا با صرفهجویی در زمان، چندین شبکهی اجتماعی، از جمله Twitter و Facebook را در کنار همدیگر مانیتور کنید و مطالبتان را تنها با یک کلیک در همهی آنها انتشار دهید.
همچنین به کمک این ابزار شما قادر خواهید بود، مطالب منتشرهی خود در رسانههای اجتماعی را ردگیری کنید و گزارشهای آماری از آنها استخراج نمائید.
زمانبندی کردن برای انتشار پیام در آینده، یکی دیگر از امکانات فوقالعادهی هوتسوئیت است. بدین ترتیب و با این امکان شما مطمئن خواهید بود که ارسال هیچ پیامی را فراموش نخواهید کرد و آنلاین بودن و به روز بودن خود را تاحدودی تضمین خواهید نمود!
یکی دیگر از ویژگیهای مهمی که این روزها، یک وبسرویس خوب حتماً باید داشته باشد، دارا بودن اپلیکیشن برای انواع تلفنهای همراه و تبلتهاست. HootSutie برای آیفون/آیپد، و سیستمهای آندرویدی و بلکبری، بصورت جداگانه اپلیکیشن مخصوص ارائه میکند. و بدین ترتیب همراه همیشگی شما محسوب میگردد!
HootSutie ویژگیهای خوب دیگری هم دارد که حتی این امکانات با پرداخت هزینه، بیشتر هم میشوند. برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره میتوانید این صفحه را ببینید.
با توجه به گشت و گذاری که در چند روز اخیر در سرویسهای اینچنینی داشتم، به نظر من هوتسوئیت میتواند اکثر خواستههای یک کاربر اجتماعی را برطرف کند. پیشنهاد میکنم که حتماً سری به آن بزنید.
پینوشت: با تشکر از احسان نوروزی برای آشنا کردن من با هوت سوئیت!
هشت سال از ۱۶ شهریور ۱۳۸۰ -روزی که نخستین بلاگ فارسی نگاشته شد- می گذرد. در این مدت روز به روز هویت بلاگستان فارسی شکیلتر و تاثیرگذاری آن قدرتمندتر شده است. انتخابات ۲۲ خرداد امسال و وقایع پس از آن را می توان نخستین نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران دانست، که بلاگها در آن حضوری پررنگ و تعیین کننده داشته اند. لذا لازم است درنگی کنیم و ببینیم که بلاگستان در نخستین حضور جدی خود در جامعه حقیقی چگونه ظاهر شده است. به همین دلیل چند تن از وبلاگ نویسان لطف کرده اند و به بررسی نقش بلاگستان فارسی در حوادث پس از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ پرداخته اند و به میزان مفید بودن و اثرگذاری بلاگستان در این برهه زمانی، از ۰ تا ۲۰ نمره داده اند.
اجازه دهید هشتمین سالروز بلاگستان فارسی را با یاد بلاگ نویس دربند جناب آقای محمدعلی ابطحی نویسنده وبلاگ وب نوشت آغاز کنیم، که سال پیش برایمان اینگونه نوشته بودند:
وبلاگ، تا وقتی سخن دل باشد و بی نقاب از درون صاحبش تراوش کند،خواندنی است. وقتی جای رسانه را می گیرد دیگر وبلاگ نیست، خبرگزاری است. سعی کنیم وبلاگی بمانیم.
و مزیّن می کنیم این ویژه نامه را به قلم سرکار خانوم سمیه توحیدلو نویسنده وبلاگ بر ساحل سلامت، که چند صباحی را به جرم نقش وبلاگشان در تحلیل انتخابات اخیر دربند بوده اند:
برای همه کسانی که یک رسانه بزرگ را آفریدند
به مناسبت هشت سالگی وبلاگ نویسی فارسی قرار بود درباره تاثیرات وبلاگ ها بر پدیده ها و اتفاقات بعد از انتخابات بنویسم. شاید شرایط خاصی که من در بعد از انتخابات درگیرش بودم مانع از این می شد که در همان زمان وبلاگ ها را دنبال کنم و از احوالات و شرایط به وقوع پیوسته باخبر شوم. اما در همان احوال علیرغم اینکه به سبب فعالیت های انتخاباتی دستگیر شده بودم، اما باید پاسخگوی نوشته هایم در پستهای وبلاگ می شدم. از نظر من نوشتن و خصوصا روزانه نویسی در وبلاگ مسئله جدی ای بود البته نه به اندازه ای که بازجوها آن را مهم می پنداشتند.
اما بعد از گذشت ۷۰ روز اولین و طبیعی ترین کار، گرفتن خبر از ایامی بود که به زعم بسیاری از ناظرین سرعت تحولاتش آنقدر بالا بود که نتوان آن را با روزها و ماه های مشابه مقایسه نمود. خواندن اخبار و حتی دیدن فیلم ها و صحنه های تظاهرات و اعتراض مردم و یا صحنه های خشونت ها نمی توانست به تنهایی منتقل کننده حس و حال آن روزها باشد. آنها به مانند اسنادی کاملا بی روح بودند که تنها و تنها خشونت آن روزها را برایم منتقل می کردند. تنها دو منبع می توانست بازگوکننده وضعیت آن روزگار باشد. دو منبعی که بسیار از آن بهره جستم و صادقانه باعث حیرتم گردید. اولین منبع گفتگوهای شفاهی و توضیحاتی بود که افراد از حضورشان و از حضور مردم ارائه می دادند و دومین وسیله خواندن وبلاگ کسانی بود که شاهدان عینی ِ وقایع بودند و یا به نحوی گزارشی از آنچه دیده اند و شنیده اند ثبت کرده اند. به واقع وبلاگستان در این مدت مکتوب کننده و ثبت کننده خاطرات شفاهی مردمی شده بود که علاقمند به تغییر بودند و برای خواستشان برخاسته بودند. دیگر نیاز نبود برای شناخت بهتر به خاطرات سینه به سینه و یا در گوشه دفتر یادداشتی ثبت شده مراجعه نمود که این خاطرات و شرح وضعیت ها به شکل علنی و در دسترس بود. کافی بود وارد گوگل ریدر شوی و تمام آیتم های نخوانده ای که دوستانت نوشته اند تک به تک بخوانی یا اینکه تمامی به اشتراک گذارده شده هایی که آن روزها بوی خشم و بوی اعتراضش بیش از هر شخصی نویسی ای شده بود ببینی. نکته جالب این بود که کوتاه نوشته ها و یا شخصی نوشته های دوستان وبلاگ نویس ِ غیر سیاسی نیز به بهترین نحوی منتقل کننده آن حس و حال بود. به جرات باید بگویم یکی از بهترین منابع مرور حوادث همانهایی بود که در وبلاگ ها خواندم. البته ناگفته پیداست در وبلاگ خوانی باید حواسم می بود که این اسناد خالی از دخالت شخصی ِ نویسنده نیست و همان می تواند نوشته را با اغراق و یا با کم و ناچیز انگاری همراه کند. آنچه مهم بود برآیندی بود که از این خواندن ها می شد گرفت. بی جهت نیست که وقتی در جستجوگرها برای گرفتن اطلاعات می گردی بیشترین حجم اطلاعات را باید در این دفترچه یادداشت های شخصی ای پیدا کنی که روزی روزگاری بعد از نوشته شدن در گوشه صندوق ها و یا پشت کتابخانه ها خاک می خورد و امروز به بهترین شکلی آنها منتشر شده است. به واقع در این حوادث هر شهروند یک رسانه بوده است. یک رسانه نوشتاری، یک رسانه تصویری. ثبت وقایع از طریق نوشته، عکس و فیلم اتفاقی بود که در این اعتراضات توسط شهروند خبرنگارانی انجام شد که اینبار فعال شده بودند و گوی رقابت را از روزنامه نگاران و خبرنگاران حرفه ای ربودند. با امید روزی که دسترسی شهروندان به رسانه ها نامحدود باشد و هر شهروند صاحب یک رسانه باشد.
و اما سایر بلاگ نویسانی که نظراتشان را به اشتراک گذارده اند (به ترتیب زمان دریافت مطالب):
در این دوره، یک ۲۲خردادِ متفاوت را تجربه کردیم. اگر شما هم جزئی از وبلاگستانِ فارسی بودید – چه خواننده و چه نویسنده – حتما متوجه ی این شدید که خبرهای آن روزها را سریع تر از هرکسی به دست می آوردید.
وبلاگستان و وبلاگستانی ها انصافا گل کاشتند. همین که تعدادی از وبلاگ نویس های عزیزمان دستگیر و یا تهدید به این امر شدند، خود گویای تاثیرگذاری بسیار زیادِ آن است.
سالگردِ وبلاگستانِ فارسی هست، تبریکاتِ بنده را هم پذیرا باشید :- ) هرچند که نمره ی وبلاگستان ۲۰ است اما من به آن نمره ی ۱۹ می دهم و ۲۰ را نگه می دارم برای دوره ی بعد :- )
در مورد نقش وبلاگ نویسان در رویداد های اخیر شاید حرف های زیادی بشود زد. البته بررسی نقش وبلاگ نویسان که چه نتیجه ای داشته است را پس از مدت کوتاه ۲ ماهه نمی شود بررسی کرد که این حرف ها و نوشته ها چه تاثیر فرهنگی در جامعه داشته است.
اما نقش وبلاگ نویسان رو در مورد پوشش خبری و استفاده از تکنولوژی می شود خیلی دقیق بررسی کرد. پوشش خبری و اطلاع رسانی بعد از انتخابات به دلیل مشکلات زیادی که خبرنگاران داشتند در پوشش خبری، به دوش وبلاگ نویسان بود.
استفاده از سایت ها و افرادی که آن ها را تهیه می کردند و در اینترنت قرار می دادند را شاید بشود گفت یک حرکت بسیار بزرگ و قوی بود.
در شرایطی که این سایت ها فیلتر شده بودند، دسترسی به اینترنت با اختلال مواجه شده بود و تهیه مطلب هم کم خطر نبود، وبلاگ نویسی و در کل وبلاگ نویسان شناخته شده ویا ناشناخته به درستی وارد میدان شدند و این فاصله اطلاع رسانی و پوشش خبری رو کامل کردند.
برای خود من خیلی جالب بود که یک بار در دفتر نشسته بودن داشتم فیس بوک بازی می کردم دیدم یک فیلم ویدئویی به اشتراک گذاشته شد که دقیقا در سرکوچه ما گرفته شده بود. یعنی سرعت انتقال اطلاعات مثل تهیه فیلم، ارسال اون به اینترنت و به اشتراک گذاشتنش تا اونجا که به من برسه کمتر از یک ساعت طول کشیده بود. یعنی من فیلمی رو از محله زندگی خودم میدیدم که دور دنیا رو گشته و سریع تر از اینکه خبرش به صورت چهره به چهره به من برسه با استفاده از تکنولوژی به دست من رسید.
شاید برای کسی که در خارج زندگی می کنه و از ایران دور هستش و مدت زیادی هم هست که به ایران نیومده این موضوع خیلی اهمیت نداشته باشه ولی برای من که در ۱۰ دقیقه بیشتر با خونه فاصله ندارم و رویداد های به این نزدیکی که در اطراف من روی میده رو هم با استفاده از تکنولوژی سریع تر مطلع میشم دقیقا میتونه توضیح این باشه که نقش وبلاگستان و استفاده از تمام ابزار ها برای اطلاع رسانی تا چه اندازه ای اهمیت داره.
در پایان هم من واقعا به وبلاگ نویسی از نظر استفاده از وبلاگ و تکنولوژی های وب نمره ۲۰ رو میدم. البته نه تنها من بلکه همه ما شاهد بودیم که تمام دنیا هم از این موضوع شوکه شدن، و کم نبودند افرادی که از این رویداد به عنوان انقلاب وب ۲ یا شکوه روزنامه نگاری شهروندی نام بردند.
چون در تمام کشور ها خیلی سال است که روزنامه نگرای شهرورندی مطرح شده ولی در واقع نقش و تاثیر گزاری روزنامه نگاری شهروندی در دنیا تا قبل از انتخابات ایران در چنین حجمی اصلا روی نداده بود.
بلاگستان فارسی در وقایع پس از ۲۲ خرداد ماه تا حدودی جای یک رسانهی ملی را پر کردند و به خوبی وقایع را پوشش دادند. مزیت مهم پوشش اخبار توسط بلاگستان فارسی در آن بود که تمامی دیدگاهها و نظرها بیان میشد و هیچ صدایی سانسور نمیشد، به همین دلیل میتوان وبلاگستان فارسی را بیطرفترین رسانهی ایرانی د وقایع پس از ۲۲ خرداد دانست. نمره: ۱۶
وبلاگستان فارسی در وقایع اخیر نقش فناوری هایی نظیر اینترنت در جامعه را به خوبی و روشنی نشان داد. من تمام دوره های مختلف، از آن زمان که واژه «وبلاگ» در فارسی معنا نداشت تا آن موقع که وبلاگ داشتن کلاس داشت و تا الان را «از نزدیک» دیده ام. اخیرآ به وضوح احساس می کنم که کلمه «وبلاگ» خیلی خیلی بیش از پیش جا افتاده. همه ما دیدیم و داریم می بینیم که به لطف اینترنت و سرویس دهنده های رایگان هر فرد به یک رسانه تبدیل شده است.
فضاهایی مثل توییتر و فرندفید هم جزئی از وبلاگستان فارسی هستند و مطمئنم همه شما از نقش مثبت آنها به خوبی آگاه هستید. توییتر به ما ثابت کرد که میکروبلاگینگ و پاسخ به سوال «What are you doing?» گاهی چقدر می تواند مهم باشد و فرندفید هم به عنوان یک سکوی خبرگزاری جمعی و به اشتراک گذاری اهمیت و قدرت خودش را بیش از پیش به ما ثابت کرد.
من به نقش وبلاگستان فارسی در وقایع اخیر نمره ۱۴ می دهم، نمره ای که صد در صد قبول است اما هنوز خیلی جای پیشرفت دارد.
وبلاگستان در دوران پس از انتخابات ضعف های رسانه دولتی را پر کرد و نقش بسیار مهمی در انعکاس وقایع داشت تا جایی که بسیاری از شفاف سازی ها در همین وبلاگستان صورت گرفت و وبلاگ نویس تبدیل شد به کابوسی در بیداری برای آنها که حق را نادیده گرفتند. هر چند در پاره ای از موارد یک جانبه گرایی هم صورت می گرفت ولی از حق نباید گذشت که وبلاگ های فارسی در مجموع نقش یک رسانه ملی را بازی کردند که مدت ها در حسرتش بودیم. به امید روزی که بتوانیم در شاهد به بلوغ رسیدن این کودک هشت ساله باشیم.
نمره من به بلاگستان فارسی ۱۸ هست! اون دو نمره هم به خاطر امثال آهستان کم کردیم
دلم میخواست بنویسم که راضی ام از نقش بلاگستان , اما نیستم . خیلی از ما وبلاگ نویسان در این دوران – از قبل از ۲۲ خرداد میگویم تا بعدش – کارهایمان را زمین گذاشتیم و امدیم سراغ انتخابات و هیاهو کردیم و داد زدیم و ناله کردیم و بعد دوباره برگشتیم سر کارهایمان ! شما فرض کن گردگیری میز تلوزیون یا وصل کردن یک لامپ کم مصرف … اما بودند کسانی که زندان رفتند , بیشتر از من کتک خوردند , خاطراتشان خیلی بدتر و واضح تر از خاطرات ما بود و شکنجه شدند , کشته شدند و الان در قبرهای بی هویت در گورستان در خوابیده اند . و وبلاگستان کاری نمی تواند برایشان بکند . شاید التیامی با سخنی یا همدردی یا اصلا یاد بودی ولی شده است انچه که نباید میشد و گذشته است انچه که سخت بود و بر خاطره ها ماند … حالا که قرار است نمره بدهم … نمره قبولی نمیدهم .. چون راضی نیستم . دوست ندارم بایستم و برای هیچی دست بزنم . نمی گویم هیچی بود ! اخرش هیچی شد . می بینید که اعترافات مخملی این کودتای مخملی را ؟ دوست نداشتم جای سمیه خانوم باشم . حتی یک لحظه و نمیدانم چه بگویم که درمانی باشد برای زخم های روحی اش .. فقط شرمنده ام خواهر
چند سال پیش وقتی اولین گروه از وبلاگ نویسان به جرم تشویش اذهان عمومی و اقدام علیه امنیت ملی دستگیر شده و پرونده ای موسوم به پرونده وبلاگ نویسان به جریان افتاد – پرونده ای که هنوز مفتوح است – وبلاگ نویسی جایگاه خود را به عنوان یک رسانه در ایران نشان داد ، و از آن روز به بعد پای وبلاگ نویسان نیز مانند دیگر صاحبان رسانه همزمان هم به فضای سیاسی ایران و هم به دادگاه های این کشور باز شد.
استقلال فردی و آزادی عمل در وبلاگ نویسی باعث شده تا در جریانات مختلف بتواند به عنوان یک رسانه قوی و بروز عمل کرده و کمک کار اصلی دیگر رسانه های رسمی و نیمه رسمی باشد.
در کوران حوادث پس از انتخابات ۲۲ خرداد و در حالی که فضای ملتهب داخل کشور خالی از رسانه های خارجی و رسانه های داخلی مستقل بوده و عملا خبر رسانی به داخل و خارج از کشور صورت نمی گرفت ، وبلاگ ها توانستند تا حدود زیادی این نقیصه را جبران کنند .استفاده وبلاگ نویسان از عکس و فیلم هایی که بیشتر توسط خود وبلاگ نویسان و بی واسطه تهیه می شد باعث افزایش اعتبار خبری آنها شد ، تا جاییکه در موارد بسیاری همین وبلاگ های غیر رسمی در بیشتر موارد به عنوان منابع اصلی خبری غول های رسانه ای جهان مورد استفاده قرار می گرفتند.
وبلاگ نویسی در ایران را دیگر نمی توان نهال نو رسته ای دانست چرا که هشت سال سابقه وبلاگ نویسی فارسی در عصر پر شتاب رسانه سابقه کمی نیست و من فکر می کنم جریان وبلاگ نویسی ایران در اولین آزمون خطیر خود موفق بوده و به خوبی توانسته است که وظیفه اطلاع رسانی خود را انجام بدهد.
شانزده سال سابقه معلمی و امتحان و ورقه و نمره این حسن را داشته که الان من به راحتی بتوانم نمره بدهم . نمره من به وبلاگ نویسی فارسی در جریانات پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۸ می باشد.
وقایع اخیر هرچند دردناک بود ،اما برای وبلاگستانی که همیشه در کارهای گروهی ضعیف بود ، تمرینی شد برای با هم بودن ، برای کار دسته جمعی ،حتی برای اثبات جایگاه خود اینترنت. وبلاگستان چه قبل و بعد از ۲۲ خرداد ماه ثابت کرد رسانه ایست آزاد که هر فردی در آن اجازه اظهار نظر خواهد داشت. این روز رو به همه مردمان وبلاگستان تبریک عرض میکنم و به وبلاگستان نمره ۱۵.۲۵ خواهم داد.
به نظر من وبلاگستان درجریان انتخابات بیشتر نقش رسانه ای و اطلاع رسانی داشت. البته این خیلی طبیعیه اما انتظار خود من از وبلاگ نویس ها خیلی بیشتر از این حرف ها بود. با توجه به اینکه وبلاگ نویس های تاثیر گذار اغلب آدم های تحصیل کرده و روشنفکری هستن نقششون خیلی باید فراتر از صرفا یک خبر رسانی یا تکرار داستان های انتخبات بود. متاسفانه هیچ نقد درست و حسابی و هیچ تحلیل منطقی در بلاگستان در رابطه با اتفاقات اخیر من ندیدم. به نظرم نمره وبلاگستان ۱۵ هست.شایدم ۱۰.
۲۲ خرداد ۱۳۸۸. کمی بعد از شادی های کوچک برای امید به ایرانی آباد ، ایرانی شاد ، ایرانی آزاد ، ایرانی بدون تحریم ، ایرانی بدون بازداشت وبلاگ نویس.
زمان، ساعت صفر مطلق ۲۳ خرداد .کمی بعد از اعلام نتایج. کمی بعد از دلسرد شدن از آزادی ، کمی بعد از تقلب …
و آغاز جنبشی در وبلاگستان فارسی که شاید بتوان نقطه عطفی در فعالیت سیاسی وبلاگ نویسان فارسی زبان دانست. بازداشت وبلاگ نویسان که کام نوشتن را برای دوستان ندیده مجازی یاران در بند تلخ کرده بود.
سانسور شدید خبری رسانه ملی بار اطلاع رسانی را به دوش وبلاگ نویسان گمنامی گذاشته بود ، که حالا ترس از بازداشت داشتند. اما با شعار ” رسانه شمایید ” همچنان وبلاگ نویسان اعتراض خود را با کلمات به گوش یاران و مخالفان می رساندند.
درخواست ازادی برای وبلاگ نویسان بازداشت شده ، روشن کردن شمع برای کشته شده ها و دیگر فعالیت های مجازی که هرکدام صدایی بود از بین هزاران نویسنده این دنیای مجازی.
در مقابل نویسنده های موافق دولت نیز بیکار ننشستند و با نطق های طولانی و تند به تخریب اتفاقها پرداختند و جنگی سایبری بین موافقان و مخالفان در گرفت.جنگی از نوع هک بین فارس و بالاترین ! و یا کلمات بین وبلاگ نویسان !
شاید اگر نویسندگان وبلاگ ها نبودند ، فریاد های پشت دیوار اوین خاموش می شد ،نگاه ” ندا ” سمبل آزادی نمی شد ، دروغ پراکنی رسانه ملی افشا نمی شد !
اما ما ، وبلاگ نویسان فارسی بودیم که توانستیم در این مسیر پرخطر ادامه دهیم و رسالت ، ” رسانه شمایید ” را انجام دهیم.رسالتی که هنوز ادامه دارد و تا روزی که وبلاگ فارسی زنده است ، پاینده خواهد ماند.
من ، به عنوان نویسنده ای از بین هزاران وبلاگ نویسی که در این مدت سعی به تصویر کشیدن دغدغه ها و اتفاقات پیرامون خود را داشت ، به تمام اعضای این جامعه وبلاگ فارسی موفقیت در این رسالت را تبریک می گویم و امیدوارم تا روز ازادی تمام وبلاگ نویسان در بند ، این حرکت ادامه داشته باشد .
با وجود تمام تحریم های موجود برای به روز نگه داشتن وبلاگ ها از جمله کم بودن سرعت اینترنت ، فیلتر ، تصویب قانون جدید جرایم اینترنتی در تیر ماه و غیره و غیره ، به وبلاگستان فارسی نمره ۲۰ را می دهم که با وجود تمام این سختی ها به راه خود ادامه داد.
متاسفانه من تابستان امسال وضع ثابتی نداشتم و وبلاگ خونی هم آداب مخصوص داره. مثل فیس بوک و تویتر نیست. حداقل برای من فرق داره.
من حوادث امسال رو به طور عمده از فیس بوک، تویتر و خبرگزاری ها دنبال کردم نه وبلاگستان. یه شرایط خاصی هم داشت مخصوصا اون دو سه هفته اول که حجم خبرها اینقدر زیاد بود که عملا وبلاگی که روزی یکی یا دوبار آپدیت میشه کارایی خبررسانی در این مورد رو نداشت یا حداقل مثل فیس بوک و تویتر نبود . عکس و ویدئو (که امکان به اشتراک گذاشتنشون مثلا تو فیس بوک خیلی بیشتره، هر کدوم اندازه هزار کلمه حرف میزدند). البته فکر کنم بین همه وبلاگها سه تا از وبلاگهایی که دنبال می کردم از دیده های خودشون تو تظاهرات و خیابون ها می نوشتند که خب اینها هم منابع دست اولی بود.
اجازه بدید من مسله رو تحلیل نکنم و نمره ندم چون اولا همونطور که گفتم واقعا وبلاگها منبع اخبار برای من نبودند و دوما اینکه به عنوان کسی که به ماجرا نزدیک نبود و خودش تجربه دست اول نداشت نمیتونم بگم واقعیت چطور بود و وبلاگها چطور پوشش دادند اخبار رو. چیزی که هست حوادث بعد از خرداد امسال یه دریچه تازه ای رو نه تنها به روی خبرنگاری شهروندی که به روی اعتراضات مردمی باز کرد و واسه اولین بار در این حجم گسترده از تکنولوژی های اینترنتی برای جلب توجه بقیه دنیا و رسوندن صدای اعتراض استفاده شد. وبلاگ ها هم حتما از این قضیه مستثنا نیستند.
از یک دیدگاه شاید با توجه به ضریب نفوذ پایین اینترنت در ایران نقش وبلاگستان فارسی در هر گونه تحول اجتماعی در ایران ناچیز به نظر برسد. اما اگر شرایط حساس تاریخیای مانند آنچه در چند ماه اخیر بر ایران گذشته است را در نظر بگیریم احتمالا به نتیجهی دیگری میرسیم.
در روزهایی که جریان آزاد اطلاعات و اخبار به شدت از سوی مراکز تمرکز قدرت و ثروت مورد تهاجم قرار گرفته است، نقش رسانههای غیررسمی مانند وبلاگها و یا به صورت عامتر فعالیت مجازی همهی کاربرانی که به شیوههای مختلف به تولید و انتشار اخبار (و حتی شایعات) میپردازند کلیدی و اساسی بوده است.
از سوی دیگر وبلاگنویسان ایرانی مانند سایر شهروندان ایرانی بودهاند:
آنها همراه با مردم رای دادند، امیدوار شدند، خود را باور کردند، باتوم خوردند، تحقیر شدند، شکنجه شدند، سکوت کردند، ترسیدند، حرف زدند، اعتراف کردند، زندانی شدند، مورد تجاوز قرار گرفتند، نوشتند، نقد کردند، تحلیل کردند، اطلاعرسانی کردند، توی خیابان آمدند، الله و اکبر گفتند و این جا و آن جا حضور خود را حفظ کردند.
نمرهی وبلاگستان فارسی همان نمرهی مردم ایران است: بیست
اگر به هشت سال گذشته بنگریم در میابیم که بلاگهای ایرانی نه تنها چیزی از بلاگهای سایر بلاد کم ندارند، که در بسیاری از موارد هم پیشرو هستند. اما این در نظر قدرت مداران، موقعیتی گرامی نیست! بلاگها، اگر به عنوان یک رسانه، جای خود را در قشرهای مختلف جامعه باز کنند، دکان رسانه های نمایشی را برای همیشه تعطیل می کنند، و بدین ترتیب معادله قدرت را به هم می ریزند. از همین رو قدرت طلبان با تمام توان شان نخواهند گذاشت که چنین رسانه ای به شکوفایی برسد. اما این تلاشی بس بیهوده است و آزادی، محکوم به پیروزی است!
در حوادث پس از ۲۲ خرداد سال جاری، وجدان عمومی جامعه احساس می کرد که در پس نمایش های رسانه های دولتی، چیزی است که سعی می شود، پنهان نگاه داشته شود. لذا کنجکاو شد تا بداند که حقیقت چیست. این موقعیت، فرصتی را برای بلاگستان به وجود آورد تا جای خود را بعنوان یک رسانه، محکم تر کند. اما متاسفانه اضطراب حاکم بر جامعه، بر بلاگ نویسان نیز بی تاثیر نبود. به گونه ای که هراس ناشی از اقدامات قدرت طلبان موجب شد تا بسیاری از بلاگ نویسان (از جمله خود من)، به جای اینکه از فرصت بدست آمده برای ایفای رسالت خود بهره ببرند، لب ببندند و سکوت پیشه کنند!
نباید از حق گذشت که بودند بلاگ نویسانی که هویت حقیقی شان پنهان بود یا در خارج از ایران زندگی می کردند و در این راه به بهترین نحو عمل کردند. اما تعدادشان آن قدر نبود که بتوان آن را به اکثریت بلاگستان تعمیم داد.
البته همانگونه که اشاره شد عامل اصلی این فرصت سوزی را باید در فضای بسته حاکم بر جامعه حقیقی ایران جست و جو کرد که اثرات آن رفته رفته بر جامعه مجازی نیز پدیدار می شود و مقابله با آن قدری مشکل می نماید.
اما اگر سرویس های وب۲ و شبکه های اجتماعی، را در کنار بلاگها قرار دهیم، نتیجه به عمل آمده، دگرگون می شود! با توجه به ویژگی آنی بودن و حضور هویت های پنهان، فعالیت در این وب سرویس ها تا حدود زیادی کم دغدغه تر بود. همین امر موجب فعالتر بودن این سرویسها شد. تا جائی که حتی در برخی از موارد خبرگزاری ها هم از این طریق تغذیه خبری می شدند، که بدون شک این موقعیتی فوق انتظار و استثنائی بود.
لذا اگر از نمره پائین بلاگستان در وقایع اخیر بگذریم، نمره ۲۰ ایرانیان در وب سرویسهایی چون توئیتر، فرندفید، فیس بوک، یوتیوب و… می تواند نویددهنده آینده ای روشن برای دنیای مجازی ایرانیان باشد!
البته بودند بلاگ نویسان بسیاری که اوضاع پیش آمده در حوادث اخیر، موجب شد که در نوشتن بی میل شوند. به نمایندگی از دوستان دعوت شده ای که حس نوشتن در این ویژه نامه را نداشتند، یادداشت سلمان جریری نویسنده وبلاگ سلمان را بخوانید که خواندن ویژه نامه تولد بلاگستان، بدون یادداشت نخستین بلاگ نویس فارسی زبان بی صفا می ماند:
حال و روز من هم، مثل حال و روز دوستان دیگه، خستگی و کسلی ناشی از اوضاع ایران عزیزمونه. نمی شه نوشت … نمی دونم کی دوباره می شه نوشت … … شاید همین ویژه نامه فیس آف شما و نوشته های خوب دوستان بهانه ای باشه برای شروعی مجدد.
به این امید که امید بار دیگر به بلاگستان فارسی بازگردد و به زودی شاهد بلاگ نوشتهای طوفانی پس از سکوتی معنادار باشیم…