این روزها که کمتر از وبلاگها میشنویم، و دنیای مجازیِ بسیاری از ما ایرانیها به فیسبوک و اینستاگرام و تلگرام ختم میشود، و برای همین هم عادت کردهایم به تندخوانی و سریع رد شدن، بگذارید بمناسبت روز بلاگستان فارسی، کمی از وبلاگها برایتان بگویم:
“وبلاگ” اصلاً چیز عجیب و پیچیدهای نیست. Jorn Barger در دسامبر ۱۹۹۷ وقتی اولین وبلاگ را روی وب قرار داد، لینک مطالبی که در جای جای وب به آنها بر میخورد و برایش جالب بودند را در آن قرار میداد. کاری که همین امروز خیلی از ماها در تلگرام و شبکههای اجتماعی انجام میدهیم. اولین وبلاگ فارسی زبان را هم که سلمان جریری در ۱۶ شهریور ماه ۱۳۸۰ راه اندازی کرد، شامل نوشتههای شخصی او دربارهی چیزهایی بود که دوست داشت دربارهشان اظهارنظر کند.
اصولاً وبلاگ نشریهای است که سردبیرش خودتان هستید، و هرطور که دوست داشته باشید میتوانید در آن محتوا منتشر کنید. اصلاً هم نیاز نیست که قلم شیوا و منحصر به فردی داشته باشید، همین که خودتان باشید کافیست!
راهاندازی وبلاگ هم نیاز به دانش و مهارت خاصی ندارد. همانطور که برای استفاده از فیسبوک و تلگرام کلاس برنامهنویسی نگذراندید، برای وبلاگنویسی هم به مشکلی برنمیخورید. کافیست در سامانهی یکی از ارائهدهندگان خدمات وبنوشت بصورت رایگان عضو شوید و شروع کنید به انتشار مطالب.
اما شاید بپرسید که چرا باید وبلاگ بنویسم؟
این روزها خیلیها را میبینم که در اینستاگرام و فیسبوک و خیلیهای دیگر در گروهها و کانالهای تلگرامی، محتوای فاخر و قابل تاملی تولید میکنند. اما متاسفانه مشکل این فضاها این است که حجم وسیعی از محتوا بصورت تلمبار شده در آنها قرار میگیرد و به شکل بمباران محتوا در اختیار مخاطب قرار داده میشود! نه ابزار جستجوی داخلی مناسبی در آنها تعبیه شده، نه موتورهای جستجوگر وب از آنها پشتیبانی میکنند و نه بسیاری از آنها امکان لینک دهی به خارج از شبکه را دارند. همین امر موجب میشود که بیشتر مطالب محدود به بازهی زمانی کوتاهی باشند و چنانچه کاربر در این بازه آنها را نبیند، کلاً از یاد میروند! و این واقعاً حیف است.
شبکههای اجتماعی واقعاً ابزارهای خوب و بدرد بخوری هستند اما وقتی من وارد اینستاگرام میشوم، قصدم دیدن عکسهایی است که کاربران میگیرند، نه خواندنِ داستان و مقاله. تلگرام هم که اساساً یک پیامرسان است، هرچند که شاخ و برگهایی به آن افزودهاند، اما خیلی بد میشود اگر روزی مثل وایبر، روح جمعی ما قصد ترک کردن آن را کند و آنهایی که کتاب در آن نگاشتهاند، نتوانند حتی از محتوای تولیدشده توسط خودشان خروجی بگیرند و با خود ببرند.
متاسفانه در کشور ما، نگاه حکومت به اینترنت و ابزارهایش همواره خصمانه بوده، لذا دسترسی ما به آنها همیشه با مشقت همراه شده و بدلیل نبودِ آموزش و عدم وجود بسترهای فرهنگسازی، خیلی وقتها ابزارها را بجای همدیگر بکار گرفتهایم و خیلی جاها حریمها را دریدهایم. و این واقعاً تاسف بار است. حداقل بیایید یک قدم عقبتر بیاستیم و وبِ جهانی را از دورتر مشاهده کنیم تا بدانیم که دنیای مجازی بزرگتر از محدودهای است که در آن محصوریم…
اتفاقات همیشه نقطه آغازی دارند. مثل امروز که شانزدهم شهریور است، و یادآور نقطه آغاز اولین وبلاگ فارسی و شکلگیری بلاگستان فارسی است.
وبلاگها، نقطه آغاز حضور افراد مستقل در دنیای وب، و شکلگیری اجتماعات انسانی در پهنه وب هستند. دنیای وب امروز، هم شکل و هم قدرت نفوذش را مدیون وبلاگهاست. وبلاگها سرآغاز مسیری هستند که وب را با زندگی روزمره آدمیان روز به روز عجینتر میکند. و بلاگستان، ساقه درخت تنومندی است که شاخههایش به شکل شبکههای اجتماعی سر برآورده و بیش از پیش اجتماع آدمیان را به هم مربوط کرده است. و همه اینها جهان را به جای بهتری برای زیستن بدل کردهاند.
و مهم نیست که امروز بیشتر وبلاگهای موجود چقدر حرفهای و پربیننده به نظر میرسند. حتی مهم نیست که شبکههای اجتماعی چقدر از توجهات همه را به خود جلب کردهاند. مهم این است که برای یک حضورِ با هویت، و بیان مفصل و ماندگار آنچه که بدان میاندیشیم و معتقدیم، خانهای در وب داشته باشیم، خانهای که روی زمین خودمان بنا شده، با آدرسی که رجوع سایرین را آسانتر میکند.
پس در این همهمه، کمی درنگ کنید، و برای بودن، وبلاگ خودتان را راه بیاندازید تا صدای رساتری در وب داشته باشید…
سیدرضا شکراللهی، نویسنده وبلاگ خوابگرد، از آن دسته آدمهایی است که غنای بلاگستان فارسی بسیار به او مدیون است. او کارهای بزرگی در بلاگستان فارسی انجام داده که اخیراً بعضی از آنها را در قالب یک بازی وبلاگی از نوع جدی و کمی سخت مرور کرده و از سایر بلاگرها، خصوصاً آنهایی که این کار را کنار گذاشتهاند، خواسته تا مروری بر تاریخچه شخصی وبلاگنویسیشان داشته باشند، که اتفاقاً موجب گرد آمدن مجموعه نوشتههای جالبی شده است.
دوست قدیمی من آرش خان بهمنی هم مطلبی خواندنی در همین رابطه قلم زده و از بنده دعوت کرده تا در این رابطه بنویسم. گرچه من هر از چندگاه، خصوصاً در سالروز آغاز بکار بلاگنوشت مروری بر قصه وبلاگنویسی خودم میکنم، که آخریش هم در همین آذر ماه منتشر شده، اما دسته جمعی نوشتن لذت دیگری دارد که اتفاقاً یکی از ویژگیهای بلاگستان فارسی است، آن هم در این روزهایی که بازیهای وبلاگی بسیار نایاب شدهاند!
یکی از خوشبختیهای من در زندگی آن است که در زمانهای بدنیا آمدم که توسعه و همهگیر شدن اینترنت، حداقل در ایران را تقریباً از همان ابتدا درک کردم. هنوز لذت آن اتصال دایال آپی به شبکه اینترانت آموزش و پرورش در روزهایی که هیچ شرکت ارائهدهنده خدمات اینترنتی در استان گیلان وجود نداشت، در خاطرم هست. و خاطره خوش اتصال یواشکی به اینترنت از روی ویندوز۹۸ با کارت اینترنت یک شرکت تهرانی، که موجب شده بود هزینه قبض تلفن ما به یکباره از ماهی ۱۰۰۰تومان به بالای ۲۰۰۰۰تومان برسد! و چقدر برایم جای سوال داشت وقتی که حتی کارمندان شرکت مخابرات هم نمیتوانستند تشخیص بدهند که این شماره تلفنی که با کد۰۲۱ در پرینت تلفن ما بارها تکرار شده، چه نوع اتصالی است! و به پدرم گفته بودند که این بوق فاکس است!
بله! در آن دوران به اصطلاح پارینه سنگی اینترنت، با آن سرعت k 10 – 12 سرگرمی ما فقط چت رومهای یاهو بودند تا اینکه اوج خوشبختیمان زمانی شد که حسین درخشان در «سردبیر:خودم» آموزش ساخت یک صفحه شخصی در وب را قرار داد که نامش بود «وبلاگ»! و ما توانستیم در پهنهی بیقید و بند و بی طول و عرض وب، به لطف Blogger یک خانه مجازی داشته باشیم. و چقدر هم وبلاگ داشتن در آن هنگامه کلاس داشت!
هرچه قرار بود گفته شود در قالب یک پست وبلاگی منتشر میشد، چه این مطلب خاطره میبود، یا یک یادداشت روزانه، نقدی بر کتابی و فیلمی، یک پست سیاسی و اجتماعی جدی و یا حتی یک عکس خانوادگی! همه آنچه که امروز برای انتشارشان به توئیتر، گوگلپلاس، فیسبوک، اینستاگرام و یا هر کجای دیگر میکشدمان، در یک جا بنام وبلاگ جمع بود.
کمکم بلاگرها شروع کردند به لینک دادن به همدیگر و اینچنین شد که حلقههای وبلاگی بوجود آمدند و شدند نخستین شبکههای اجتماعی آدمهای روی وب. و این روند همچنان ادامه پیدا کرد تا اینکه هر بخش این خانه مجازی و هر نیازی که در آن برای اجتماعیتر شدن دیده میشد، ایدهای شد برای راهاندازی یک شبکه اجتماعی امروزی. به همین دلیل هم هست که میتوان وبلاگ را به نوعی پدر همه شبکههای اجتماعی تحت وب دانست!
حالا به نظر میرسد که بیشتر افراد نسلی که روزی وبلاگنویسی، یکی از دغدغههای مهم زندگیشان بود، به مرحلهای در زندگی غیرمجازی رسیدهاند که درگیریهای روزمره مجال پرداختن به وبلاگ را از ایشان گرفته. نسل جدیدی هم که به فضای مجازی روی آوردهاند، اغلب چنان اسیر زرق و برق شبکههای اجتماعی تایملاین محور میشوند و آنقدر در آن سردرگم میشوند که به جز سرگرم بودن، نمیتوانند برایش کاربرد خاصی پیدا کنند. وبلاگهایی هم که از قدیم بصورت حرفهای فعال بودند، حالا اغلب تبدیل شدهاند به مجلههای اینترنتی بیشتر تکنولوژی محور که تعریف وبلاگ با آن سبک و سیاق سابق برایشان مصداق پیدا نمیکند.
اینگونه گذشت که بلاگستان فارسی جذاب آن زمان حالا تقریباً فیدخوانهای ما را پر کرده از انواع خبرهای تکنولوژی که برای رهایی از آن ناچاریم به توئیتر و امثال آن پناه ببریم! و کاشکی بزرگان طرحی نو در اندازند و وب فارسی که در این کثرت نوشتار بیش از همیشه به تولید محتوای فاخر و خودمانی در همه زمینهها نیازمند است را یاری رسانند…
زمانی وبلاگهای ایرانی، یکی از بزرگترین اجتماعات وبلاگی جهان را تشکیل میدادند و دنیا متعجب بود که چطور با اوضاع اینترنتی که در ایران وجود دارد، بلاگستان چنان حجم بزرگی دارد. اما این روزها دیگر از آن عظمت سابق خبری نیست. در این باره که چه اتفاقی افتاده بسیار حرف زدهایم و هرکس از نگاه خویش به موضوع پرداخته است. اما تاکنون تحقیق جامع و کاملی دراین خصوص ندیدهام تا اینکه اخیراً مرکز پژوهش رسانه در ایران مطالعاتی در همین باره انجام داد و نتایج آن را بصورت پژوهشی به زبان انگلیسی منتشر نمود. واشینگتنپست هم براساس همین پژوهش، مقالهای نوشته که بازتابهایی هم در رسانههای ایران داشته است، اما در این پست قصد دارم تا به بازنشر بخشهایی از پژوهش که برای من جالب بودند، بپردازم:
اندازه بلاگستان
در بخشی از پژوهش براساس منابع مختلف به تعداد وبلاگهای فارسی در طی سالهای مختلف اشاره شده که این تعداد تا رقم ۷۰۰هزار وبلاگ و ۱۰۰ وبلاگ فعال شناسایی شده و در آخرین منابع به ۶۰ تا ۱۰۰هزار وبلاگ تقلیل یافته است.
خوانندگان وبلاگها
اکثر کسانی که وبلاگ میخواندند، همچنان به خواندن وبلاگها ادامه میدهند و بیش از نیمی از آنها این کار را بصورت روزانه انجام میدهند:
علل تغییر عادات در خواندن وبلاگها
شبکههای اجتماعی نه تنها مهمترین دلیل فاصله گرفتن از وبلاگها هستند بلکه علت اصلی وقت گذاشتن بیشتر برای وبلاگها هم محسوب میشوند:
راههای دسترسی به وبلاگها
در سالهای اخیر شبکههای اجتماعی بیشترین رشد را در بین روشهای دسترسی به وبلاگها دارا بوده است. نکته حایز اهمیت دیگر کاهش چشمگیر مراجعه مستقیم به آدرس وبلاگها میباشد:
وبلاگنویسان و وبلاگخوانان
اکثر کسانی که وبلاگها را میخوانند، خودشان وبلاگنویس میباشند اما خیلی از آنها وبلاگهای خود را تعطیل کردهاند:
دلایل شروع و توقف وبلاگنویسی
رضایت شخصی و دلایل شخصی، مهمترین عوامل شروع و توقف وبلاگنویسی هستند. همچنین وقتگذرانی بیشتر در شبکههای اجتماعی دومین عامل مهم توقف وبلاگنویسی معرفی شده است:
و اما به نظر من
وبلاگ در سالهاى اول شکل گرفتنش در بین فارسى زبانان، هویت مجازى یک فرد محسوب میشد. پروفایلى بود که افراد حرفهایشان را درباره هر موضوعى در آن مىزدند. لذا اغلب وبلاگها با موضوعیت شخصى و ترکیبى بودند. اما به تدریج با ظهور وبسرویسهایى که مىشد در آنها هویت مجازى تعریف کرد و حرفهاى شخصى را راحتتر زد، شکل تخصصىتر وبلاگها پدید آمد. قبلاً که شبکههاى مجازى نبودند، مجبور بودیم تا براى زدن هر حرفى و بیان هر خاطره و اتفاقى مطلبى در وبلاگ بنویسیم. اما حالا خیلى از این حرفها و خاطرت، خیلى کوتاه و متاسفانه زودگذر در شبکههاى مجازى زده مىشود. و همین امر هم موجب شده تا خیلى از وبلاگهاى اغلب شخصى غیر فعال شوند. به نظر من دنیاى مجازى که قبلاً بیشتر جاى زدن حرفهاى مهم بود حالا با آمدن شبکه هاى مجازى شبیه یک اجتماع شلوغ و پر سر و صدا شده.
وبلاگ نویسى نیازمند صرف وقت و تفکر و تأمل بیشترى است، اما در شبکههاى مجازى که ما شاهدش هستیم حتى گاهاً حرفها بدون فکر کردن زده مىشوند! خوانندهاى هم که به وبلاگ مراجعه مىکند با دقت بیشترى مطالعه مىکند و در پى یادگیرى و دانستن است. اما در شبکههاى مجازى که مىبینیم، اغلب حال و هواى سرگرمى حاکم است. از سوى دیگر در جریانهاى خبررسانى و ایجاد سریع یک موج خبرى، شبکههاى مجازى موفقتر و سریعتر عمل مىکنند. چرا که براى وبلاگ نوشتن وقت بیشترى باید صرف کرد و تا زمانى که چندین وبلاگ نویس درباره یک موضوع اظهارنظر کنند، ممکن است چند ساعت یا چند روزى بگذرد، به همین دلیل وبلاگها براى ایجاد موج تحلیلى در رابطه با یک موضوع بهتر عمل مىکنند، اما موج خبرى آنى و فورى در شبکههاى مجازى راحتتر شکل مى گیرد. بنابراین هرچند که شاید عدهای از تاثیر مخرب شبکههاى مجازى بر وبلاگها سخن میگویند اما به نظر من در شرایط فعلى این دو لازم و ملزوم همدیگر هستند و باید در کنار هم بکار گرفته شوند.
بطور کلى امروزه وبلاگستان تقریباً بخاطر نسل جدید سرویسهاى مجازى و ظهور شبکههاى مجازى از نظر کمیت کمرنگتر شده اما کیفیت آن به مراتب بالاتر رفته است. خصوصاً وبلاگهاى تخصصى بسیار قدرتمند شدهاند و حالا یکى از معتبرترین و سریعترین منابع اطلاعاتی محسوب میشوند. خوانندگان وبلاگها هم حالا از افراد مطلعتر و عالمتر تشکیل شده اند و خیلى از کامنتها و فیدبکهاى غیرمنطقى سالهاى اول، دیگر حذف شدهاند. خوانندهاى که امروز به وبلاگى مراجعه میکند در پى رسیدن به نتیجه است و لذا از سر وظیفه مطلبى را نمىخواند تا کامنتى بگذارد و شما را وادار به بازدید از وبلاگش کند.
اما گسترش شبکههاى مجازى ذائقه خوانندگان را هم اندکى تغییر داده است و اغلب علاقه دارند مطالب کوتاهتر را بخوانند. همین شبکهها همچنین موجب شدهاند تا یکى از خاصیت وبلاگها محو شود. در سالهاى اولیه وبلاگها شکلى از شبکه به خود گرفته بودند و بلاگرها سعى مىکردند تا وبلاگهایشان را به همدیگر و به خوانندگانشان زنجیر کنند تا ارتباطات محکمتر باشد، اما حالا شبکههاى اجتماعی تحت وب این رابطه را بر هم زدهاند و گویا دیگر نیاز نیست که از طریق وبلاگها همدیگر را پیدا کنیم.
در حال حاضر با وجود ابزارهاى موجود به نظرم آنچه که باید وبلاگها از سایر ابزارها و سرویس ها تاثیر مى گرفت، گرفته است و براى آینده باید منتظر ظهور سرویسهاى جدید بود. اما با این حال چون نقطه اوج وبلاگها از نظر کمیت در سالهاى پیش بود، بنابراین آیندگانى که پس از این وارد دنیاى مجازى مىشوند با وجود ابزارهاى موجود براى داشتن هویت مجازى در ابتدا به سراغ وبلاگها نخواهند رفت و از طرف دیگر چون قدرت وبلاگهاى موجود و فعال روز به روز در حال افزایش است، بنابراین آیندگانى که مىخواهند دست به ایجاد وبلاگ جدید بزنند براى کسب بازدید دلهره بیشترى خواهند داشت و دلسردتر خواهند بود. لذا به نظرم مىآید که فضاى وبلاگستان از این هم در کمیت کوچکتر خواهد شد. و شاید ظهور وب سرویسى در این حوزه بتواند کمى اوضاع را متعادلتر کند.
در انتها به نظر من نگاه اغلب ما اینگونه است که وبلاگها و شبکههاى مجازى دو پدیده جدا هستند، اما شاید بتوان اینگونه نگاه کرد که شبکههاى مجازى نسل جدیدى از وبلاگها میباشند و وبلاگ پدر توییتر و فیس بوک و… است!
در زمانهای نه چندان دور که هنوز اینترنت عمق چندانی نداشت، کاربران مجبور شدند تا برای زدن حرفهای ریز و درشت خود صفحهای شخصی بنام وبلاگ داشته باشند. اما با ظهور شبکههای اجتماعی و آسانتر شدن گپزنی در وب، خیلیها برای زدن حرفهای کوتاهشان دیگر نیازی به رسمی نوشتنِ در عین حالِ خودمانی بودن، نداشتند، و حالا در هر حالی که هستند میتوانند حرفشان را بپرانند! البته ماندگاری بلاگنوشتها بیشتر و تعدد نویسندگان در شبکههای اجتماعی بیشتر است. هر یک از این دو سیاق، بر دیگری فوایدی دارد و در عین حال معایبی. وبلاگها حالا نویسندگان زبدهتر و حرفهایتری دارند و کمتر از شخصی نویسیها در بلاگستان خبری هست، اما حالا شخصیتهای حاضر در شبکههای اجتماعی وب را بیشتر میشناسیم و اطلاعات بیشتری درباره زندگی و عقایدشان میدانیم.
وبلاگ نویسى نیازمند صرف وقت و تفکر و تأمل بیشترى است، اما در شبکههاى مجازى حتى گاهی حرفها بدون فکر کردن زده مى شوند! خوانندهاى هم که به وبلاگها سر میزند با دقت بیشترى مطالعه مىکند و در پى یادگیرى و دانستن است. اما در شبکههاى مجازى اینگونه به نظر میرسد که حال و هواى سرگرمى حاکم است.
اما از سوى دیگر در جریانهاى خبررسانى و ایجاد سریع یک موج خبرى، شبکههاى مجازى موفقتر و سریعتر عمل مىکنند. چرا که براى وبلاگ نوشتن وقت بیشترى باید صرف کرد و تا زمانى که چندین وبلاگنویس درباره یک موضوع اظهار نظر کنند، ممکن است چند ساعت یا چند روزى بگذرد، به همین دلیل با اینکه وبلاگها براى ایجاد موج تحلیلى در رابطه با یک موضوع بهتر عمل مىکنند، اما موج خبرى آنى و فورى در شبکههاى اجتماعی وب راحتتر شکل مىگیرند.
بطور کلى امروزه وبلاگستان تقریباً بخاطر نسل جدید سرویسهاى مجازى و ظهور شبکههاى اجتماعی تحت وب از نظر کمیت کمرنگتر شده است اما کیفیت آن به مراتب بالاتر رفته است. خصوصاً وبلاگهاى تخصصى بسیار قدرتمند شدهاند و حالا یکى از معتبرترین و سریعترین منابع هستند. خوانندگان وبلاگها هم حالا از افراد مطلعتر و عالمتر تشکیل شدهاند و خیلى از کامنتها و فیدبکهاى غیرمنطقى سالهاى اول، دیگر حذف شدهاند. خوانندهاى که امروز به وبلاگى مراجعه مىکند در پى رسیدن به نتیجه است و لذا از سر وظیفه مطلبى را نمىخواند تا کامنتى بگذارد و شما را وادار به بازدید از وبلاگش کند.
اما گسترش شبکه هاى مجازى ذائقه خوانندگان را هم اندکى تغییر داده است و اغلب علاقه دارند مطالب کوتاهتر را بخوانند. شبکههای اجتماعی حتی موجب شدهاند تا وبلاگها یکی از خاصیتهای خودشان را از دست بدهند. در سالهاى اولیه وبلاگها شکلى از شبکه به خود گرفته بودند و بلاگرها سعى مىکردند تا وبلاگهایشان را به همدیگر و به خوانندگانشان زنجیر کنند تا ارتباطات محکمتر باشد، اما حالا شبکههاى مجازى این رابطههای سنتی را بر هم زدهاند و گویا دیگر نیاز نیست که از طریق وبلاگها همدیگر را پیدا کنیم.
بنابراین با اینکه خیلیها معتقدند که ظهور شبکههای اجتماعی قاتل وبلاگها هستند، اما به نظر من این دو لازم و ملزوم همدیگرند و باید در کنار هم بکار گرفته شوند. اصلاً شاید یکی از کمبودهای حال حاضر دنیای وب، سرویسی است که بتواند به درستی این دو پدیده را در کنار هم قدرت ببخشد و تعادل را برقرار سازد.