یکی از شادیهای این روزهای من این است که بالاخره شبکههای اجتماعی تحت وب در ایران به سمت رسمیت یافتن سوق پیدا میکنند. اینکه گروهی از دولتمردان ایرانی به استفاده مستقیم از توییتر و فیسبوک روی آوردهاند، نسبت به روزهایی که این وبسرویسها را ابزار جاسوسی و تهاجم فرهنگی میخواندند، پیشرفتی چشمگیر محسوب میشود. واقعاً باید فریاد زد “روحانی، مچکریم”!
و در این بین باید یک دستمریزاد حسابی گفت به جوادظریف که شجاعانه پای در این مسیر گذاشت و تاکنون با تدبیر دیپلماسی عمومیش را از طریق شبکههای اجتماعی مدیریت کرد. و البته باید تشکر کرد از اسحاق جهانگیری و مرضیه افخم و بیژن نامدار زنگنه که با حضورشان این حرکت امیدبخش را محکمتر کردند. مسلماً چنین اقداماتی از دادن شماره تلفن همراه مستقیم هیات دولت بسی تاثیرگذارتر و مفیدتر مینماید. امروز بهترین راه برای شناساندن فرهنگ ملت بزرگ ایران، نه برگزاری نمایشگاهها و مجالس گوناگون در عرصه گیتی، بلکه گپ زدن مستقیم بر پهنه وب است. کافیست بنگریم که در همین چند روز گذشته، تک توییتها و پیامهای وزار، چه بازتاب گستردهای در دنیا داشته است. شاید بتوان سخنرانی و ترجمه الفاظ را تحریف کرد، اما صحبت مستقیم با مردم دنیا از طریق توییتر و فیسبوک سندی است که حتی اگر رسانههای مغرض بخواهند هم نمیتوانند تغییرش دهند. البته این امر نیاز به هوشمندی دارد. بسیار مهم است که برای جلوگیری از سو استفادهها، هیات محترم دولت، حسابهای کاربریشان را رسماً اعلام کنند.
نکته مهم دیگر این است که گرچه همه مسروریم که نظر دولتمردانمان را بی واسطه میشنویم اما این بى واسطه بودن و آزادى مسلماً مشقتهاى بسیارى برایشان به همراه خواهد داشت. لذا برایشان صبر و سعهصدر آرزومندم و مردمم را به رعایت، دعوت مى کنم. شکی نیست که بزودی هجمهی گستردهای از طرف تنگنظران به این اقدام جسورانه صورت خواهد گرفت، لذا ماهایی که به سبز بودن این مسیر مطمئنیم، نباید در همین ابتدا با انواع نظرات نامربوط، یا انتظارات خارج از خطوط، تبری شویم در دست تندروها، که خدای ناکرده تیشه بر ریشه درخت جوان اعتدال بزنند.
این روزها با پدیدهای بنام شبکههای مجازی یا شبکههای اجتماعی تحت وب روبرو هستیم که به نظر میرسد در حال دگرگون کردن ساختار کنشهای اجتماعی در جوامع و بخصوص نسل جدید هستند. با اینکه چند سالی است از تولد این شبکهها میگذرد اما رشد سریعشان موجب شده که هنوز برای بسیاری ناشناخته باقی بماند. عدهای از روی کنجکاوی مدتی را در این شبکهها میگذرانند و بعد بی آنکه از آن بهرهای ببرند، سردرگم، رهایش میکنند. برخی هم زمان زیادی را در این شبکهها میگذرانند اما کمی که در عمق زندگی حقیقی پیشتر میروند، به ناچار رهایش میکنند و از آن فقط خاطرهای برایشان میماند.
اما هستند کسانی هم که در اجتماعات وب “زندگی” میکنند. اینها در همهی دورانهای عمر (نوجوانی، مجردی، متاهلی، دانشجویی، کارمندی و…) به موازات زندگی حقیقیشان، در دنیای مجازی هم وقت میگذرانند و حتی گاهی نقطه عطفی بین این دو دنیا برقرار میسازند. و همین امر هم موجب میشود تا نسبت به دیگران شناخت عمیقتری نسبت به شبکههای اجتماعی تحت وب داشته باشند.
در سلسله پستهای آتی خواهم کوشید تا با مراجعه به این افراد، بابی را فراهم کنم که از طریق آن شناخت بهتری از شبکههای مجازی بدست آید.
در این مجموعه، سعی من بر آن بوده تا به سوالات اساسی بسنده کنم تا حتیالامکان طول پستها کمتر شود. همچنین به جهت تسهیل جمعبندی، تصمیمم بر آن است که از همگان سوالات یکسانی پرسیده شود تا از این طریق نگاههای موافق و مخالف راحتتر دیده شوند.
خواهشم این است که با تاباندن نور راهنماییهایتان، مسیر را هموارتر کنید تا به آنچه که باید، برسیم…
چند وقته در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنی و بطور متوسط چه مدت زمانی رو در این شبکههای مجازی سپری میکنی؟
من از سال ۸۳ با اسم اصلی، وبلاگ نوشتن رو شروع کردم و قبلش هم البته وبلاگ داشتم ولی آش دهنسوزی نبود. از اون سال وارد جامعهی وبلاگی شدم. ۴ سال هم هست که مستمر در شبکههای اجتماعی حضور داشتم. بیشتر در فرندفید و توییتر و البته مرحوم گودر.
زمان ثابتی برای حضور ندارم ، گاهی روزانه نیم ساعت ، گاهی تا ۶ ساعت در روز هم میشه. همهچیز بستگی به شرایط داره.
چه عاملی باعث میشه که دوست داشته باشی در شبکههای اجتماعی تحت وب، فعالیت کنی؟
من خیلی از دوستهای دنیای واقعیم رو از همین دنیای مجازی پیدا کردم. حتا راه آشنایی من و همسرم از طریق همین شبکههای اجتماعی بود. من بیشتر اخبار فناوری و اخبار اجتماعی روز رو از طریق همین اخبار دنبال میکنم، البته با ابزارهای مختلف، از زمان مرحوم گودر به این سو البته نحوهی دنبال کردن این اخبار تفاوت شایانی کرده و الان بیشتر سرخط خبرها رو دنبال میکنم. در کل بهروز موندن اونم توی رشتهی ما (شاخه تحصیلی من کامپیوتر هست) کار سختیه و همین شبکهی اجتماعی خیلی بهش کمک میکنه. ولی اگر بخوام صادقانه فقط یک دلیل(سلام مرتضا) براش بیان کنم حضور دوستانم و به نوعی معاشرت با اونهاست که منو جذب این شبکهها میکنه.
به نظر میرسه که فعالان شبکههای اجتماعی وب دوست دارند تا هر لحظه از وضعیتشون رو گزارش بدن. دلیلش چی میتونه باشه؟
برای من و بیشتر کاربران اطرافم که در دایرهی دوستانم دارمشون یه جور زندگی هست بودن توی این شبکهها. ما واقعا فرقی با دنیای بیرونمون نداریم، البته کمی با ادبتر هستیم در دنیای بیرون :) ، ولی کلیت قضیه همین هست. وقتی شما در حال زندگیکردن توی یه محیطی مثل توییتر یا فرندفید باشید ، خواهناخواه بستر برای گفتن از کارهایی انجام میدی ، حال و هوای روحیت ، موسیقیهایی که میشنوی(لست.افام) ، فیلمهایی که میبینی ، برنامههایی که استفاده میکنی ، عکسهایی که توجهت رو جلب کردن و خلاصه همهچیز مهیا هست. در نتیجه بیان میکنی و شرححال باقی دوستان رو هم میخونی و از حال و اتفاقاتی که براشون میافته با خبر میشی. به عنوان مثال در اثر تحریمهای بیاثر شرکتی که من در اونجا مشغول به کار بودم از ایران رفت و من تقریبا بیکار شدم ولی همین دوستان وقتی دیدن من این اتفاقات برام افتاد بلافاصله دست به کار شدن و تعداد زیادی شغل برای من مهیا شد. در هر صورت این میل به گفتن و بهقولی گزارش دادن شرح حال به نظرم یه رفتار خاص یا یه عادت نیست ، یه جورایی از شاخصهای محیط مجازی هست.
پروفایلهای مجازی شما خصوصی شده است یا اینکه بصورت عمومی قابل رویت هستند؟
پروفایل توییترم عمومی و پروفایل فرندفیدم خصوصیست.
آیا تابحال دوستیهای مجازیتون به رفاقتهای دنیای واقعی و دید و بازدیدهای بیرون از وب هم کشیده؟
به ازدواج هم کشیده حتا ، به دیدار در دنیای واقعی که از روزهای اول هم بود :)) / فارغ از شوخی من تقریبا ظهر روزهای پنجشنبهی هر هفته رو با بهترین دوستانم که همهشون از همین شبکههای مجازی میان میگذرونم، و این یه جورایی قانون زندگی من و همسرم شده. تنها فرصت تفریحمون در تمام مدت هفته هم هست البته و این اهمیتش رو نشون میده.
با توجه به اینکه کنترل و تحت نظر قرار دادن افراد در شبکههای اجتماعی تحت وب برای حکومتها آسونتره، فکر میکنی که فعالیت در اینگونه شبکهها چقدر میتونه خطرناک باشه؟ آیا اصولاً با اینگونه نظارتها موافقی؟
ببینید بالاخره حفظ امنیت مملکت از همهچیز مهمتره ، ولی نکته اینجاست که آیا امنیت مملکت از طرف شبکههای اجتماعی تهدید میشه؟ یا مثلا اشتباهات نظام اقتصادی تهدید بزرگتریه؟ نظر شخصی من این هست که نظارت باید باشه ولی من کارمند که از صبح تا دیروقت کار میکنم یا اون دانشجویی که هزارتا مشغله داره فرد مناسبی برای براندازی یا تهدید امنیت نیست. اون کسی هم که بخواد امنیت کشور رو به خطر بندازه قطعا نمیاد توی شبکههای اجتماعی جار بزنه. این فقط اتلاف وقت و هزینهست(که البته سود بعضی از دوستان در پر خطر جلوهدادن این فضاست به دلیل منفعت مالی حاصله از بودجههای کلان) یه جورایی فقط اصطکاک ایجاد میکنه در بدنهی مردم و جو بدگمانی و نفرت رو گسترش میده که به نظرم خطرناکتر از هر توطئهای هست.
آیا بطور کل زندگی در شبکههای مجازی تحت وب رو مفید میدونی و به دیگران وقت گذاشتن در این شبکهها رو توصیه میکنی یا نه؟
قطعا کارهای بهتری مثل خوندن کتاب و دیدن فیلم و شنیدن موسیقی هست که بهتر از شبکههای مجازی باشه ولی من معتقدم زندگی گاهی نیاز به نفس کشیدن هم داره. این شبکهها برای من حکم تنفس رو داره.