قیمت بنزین ۲۰۰ درصد افزایش داشته است. بله! شکی نیست که این اتفاق بزرگی است. اعتراضات و کشتاری که احتمالاً از پرشورترین و شدیدترین اعتراضات سالهای اخیر بود نیز فاجعهای تلخ است. اما از همهی این حوادث خطرناکتر و مهلکتر قطع کردن کامل اینترنت توسط حاکمیت بود که بدون شک بینظیرترین و خطرناکترین سلاح اندیشهای است که در دوران معاصر میشود به کار گرفت، و عمق این سانسور خطرناک آنچنان رعشهای بر تنم انداخته که همزاد پنداری با وینستن اسمیت کتاب ۱۹۸۴ بر تن میاندازد.
۷۰ سال پیش از این، جورج اورول به تصور خویش قصد داشت تا به اغراق، دیکتاتوریای را به تصویر کشد که در آن اندیشه را هدف میگیرند و همه جا میپایندت و چنان مرحله به مرحله رنجت میدهند که نه بر زبان، بلکه از اعماق وجودی که حتی خودت هم دیگر نمیدانی کجاست، مهر ناظر کبیر بر دلت افتد و این باور را حقیقت محض یابی که جز آنچه حزب میگوید هیچ چیز درست نیست.
و اینک ما بردگان مدرن تمدنی که خود تار و پودش هستیم، مرحله به مرحله چارهی بیچارگیمان چاکتر میخورد و کاسهی چه کنمِ شکستهای در دست گرفتهایم و نشستهایم که ببینیم درز این لباده تا کجاست …
آیا ناظرین بر حقوق دیگران [متولیان حکومت] (بدون توجه به گرایشهای سیاسی)، این حق را دارند که برای استفادهی اشخاص از ابزارهای اجتماعی اینترنت محدودیت ایجاد کنند یا اینکه باید به اینترنت به مثابهی یک ابزار نگاه کنند و شیوههای دیگری را برای پیشگیری در نظر بگیرند؟
نتایج نظرسنجی، زیر همان پست قابل مشاهده است، اما در این مطلب دعوت میکنم تا نظر شخصی حقیر را مطالعه فرمائید.
قبل از پرداختن به موضوع ذکر چند نکته را لازم میدانم:
۱- نتایج نظرسنجی قبلی و بازخوردهایی که از آن پست گرفتم، این فکر را تداعی میکند که اغلب افراد تحت تاثیر رویههای موجود در ایران، واکنش نشان دادهاند. اما قصد من در اینجا بررسی عملکرد حکومتها و دولتهای خاص نیست. لذا واژههایی که میتوانند تفاسیر متفاوتی داشته باشند را بصورت کلی بکار میگیرم. برای مثال ناهنجاریها در فرهنگها و ملل مختلف ممکن است تعاریف مختلفی داشته باشد، در اینجا قصد بررسی آنها را ندارم.
۲- گرچه اینترنت و خدمات آن یک ابزار هستند، اما با توجه به گستردگی و پیچیدگیشان شاید بهتر باشد که به عنوان یک «فرا ابزار» به آنها نگاه کنیم.
این پیشنهاد از آن جهت قابل بررسی است که معمولاً ابزارها محدودیت دارند و به راحتی میتوان بر کلیت آنها اشراف داشت. اما اینترنت، این روزها آنقدر گسترده شده است که میتوان آن را یک قارهی جدید نامید! شبکههای اجتماعی موجود در آن، مثل فیسبوک هم حالا آنقدر عضو دارند که از پرجمعیتترین کشورهای دنیا هستند و حتی چیزی نمانده که بر جایگاه نخست بنشینند. با این اوصاف و با وجود پیچیدگی حضور افراد جوامع مختلف با عقاید و رفتارهای متفاوت، مسلماً هیچکس نمیتواند اشراف کافی بر این ابزارها داشته باشد. اینها ابزارهای هوشمندی هستند که کنترلشان از دست بشر خارج شده است یا به تدریج خارج میشود.
۳- من معتقدم همانطور که «قدرت مطلق» میتواند فساد به همراه داشته باشد، «آزادی بیقید و شرط و مطلق» هم میتواند به فساد و تباهی بکشد. این موضوع که آزادیها باید دارای حد و مرزی باشند تا به آزادی دیگران خلل ایجاد نکنند، موردپسند من است.
اینترنت یک فضای نامتناهیست و پیش از آنکه بشر بتواند به فکر کنترل کردنش باشد، آنقدر سریع رشد کرد که از کنترل خارج شد. این فضای لجام گسیخته، به افراد توهم آزادی مطلق میدهد. و اینجاست که «منِ درونی» و گاهی «عقدههای پنهان» افراد ظهور پیدا میکند. معمولاً از افراد مجازی، رفتارهایی را شاهدیم که شاید در دنیای اجسام، هیچوقت نشانهای از آنرا شاهد نبوده باشیم. چنین محیطی هم میتواند جایگاه شکوفایی استعدادها و هم محل بروز ناهنجاریهای بس خطرناک باشد.
یکی از جنبههای موجود در اینترنت، که به سرعت در حال توسعه است، شبکههای اجتماعیست. نرخ رشد این پدیده از سرعتی که برای رشد اینترنت شاهد بودیم، بسیار بیشتر است. مهمترین محصول این شبکهها، ارتباطات هستند. تا جایی که به نظر میرسد در آیندهای خیلی نزدیک، نحوهی ارتباطات بشر را کلاً دگرگون کنند. حالا در نظر بگیرید که این ارتباطات در محیطی در حال شکلگیری است که اشراف کافی بر آن حاکم نیست و اسانس آزادی شاید مطلق هم میتوان به آن اضافه کرد. شاید حاصل این درخت میوهی شیرینی باشد، اما مسلماً تصدیق میکنید که این وضع، میتواند بوجود آورندهی حوادث خطرناکی که تابحال نظیرش را ندیدهایم هم شود.
لذا من اعتقاد دارم که کنترل فرا ابزارهایی که در حال توسعه هستند، امری الزامیست. البته باید یک تعریف درست هم از فعل «کنترل کردن» داشته باشیم. کنترل به عقیدهی من وضع ساز و کارهاییست که سعی میکند تا حقوق همگان رعایت شود. این بدین معناست که حدود هرکس بصورت عادلانه مشخص گردد و دیگران از نقض آن منع شوند.
ابتداییترین نتیجهای که میتوان از همهی این اوصاف گرفت، این است که دنیای اطراف ما در حال دگرگونیست. این یعنی اینکه «روشها» هم باید تغییر کنند. به عنوان نمونه، به نظر من سانسور اینترنت، یک روش قدیمی برای مواجهه با یک پدیدهی نوین است! تجربهی چنین اعمالی نشان داده است که این کار نه تنها سودمند نیست که حتی میتواند نتیجهی عکس هم داشته باشد. برای «کنترل» این فرا ابزارها، باید کاری بنیادیتر از اینگونه تصمیمگیریهای عجولانه انجام داد. در همین راستا مطالعهی دقیق دگرگونیهای پیش آمده، از جوانب مختلف و براساس علوم متنوع، علیالخصوص علوم انسانی، الزامی به نظر میرسد.
حتی به نظرم میرسد که در تعریف حدود آزادی و موجودیتها هم باید تجدیدنظر کرد. مثلاً با توجه به ماهیت اینترنت، اینکه دسترسی کسی را به اینترنت قطع کنیم، معادل یک نوع اعدام مجازی میتواند باشد. یا اینکه قابلیت پیگرد و استفادهی حقوقی از هر لایک و نظری که در شبکههای اجتماعی توسط یک پروفایل ثبت میشود، باید مورد بررسی دوباره قرار گیرد تا جایی که به عقیدهی من دست ناظرین حکومتی از بسیاری از این محتویات باید دور نگه داشته شود.
مسلماً وضع قوانین جدید، ایجاد ابزارهای نوین و تشکیل کمیتههای ناظر علمی-اجتماعی میتواند ضمن تعریف روند جدید برای نظارت دور از جنجال بر روی دنیای مجازی، از بوجود آمدن ناهنجاریهای نشأت گرفته در فضاهای مجازی هم بکاهد.
در این باره حرف بسیار است، و البته از جنبههای مختلف میتوان به بررسی آنها پرداخت. شما در اینباره چه فکر میکنید؟