و این قافله عمر عجب میگذرد! ده سال از ۱۰ آذر ۸۳ گذشت. روزی که بلاگنوشت آغاز شد. و عجب پست آرامشبخشی بود : « و آن کس که در راه حق به خدا اعتماد کند. خداوند او را بس است. خدا فرمان و حکم خود را به نتیجه می رساند»
خوبی پاداش خوبی و بدی تاوان بدی است. این وعدهی خدشه ناپذیر آفریننده است. نیاز نیست کسی شما را قضاوت کند، کافیست به خودتان رجوع کنید و اعمالتان را در کفه وجدانتان بگذارید و منصفانه بنگرید که کدام کفه سنگینتر است. اگر خوبی میکنید و بدی میبینید، نه اینکه این قانون نقض شده، صبوری پاداشی است که مضرب پاداش خوبیهایتان مینشیند و این لطفی است از جانب پروردگار.
یک دهه از بلاگنوشت گذشت. شخصاً اینجا را یک وبلاگ خوب نمیدانم. اما به هر حال یکی از محدود وبلاگهای شخصی فارسی است که با تمام فراز و نشیبهایش تاکنون دوام آورده. برخلاف سالهای قبل، این روزها که فیدخوانم را باز میکنم، پر است از انواع و اقسام مطالب مربوط به تکنولوژی! و واقعاً از این همه خبرهای رنگارنگ دنیای تکنولوژی دیگر سر درد گرفتهام! کاش هنوز هم وبلاگستان چند بعدی میبود و وبلاگهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی شخصی در آن حضور پررنگتری میداشتند، تا بلاگستان فارسی به آیتیستان بدل نمیشد! البته زرق و برق وبلاگهای امروزی اینقدر زیاد است که واقعاً اعلام حضور در کنارشان جرأت میطلبد، اما بیایید شجاعت به خرج دهیم و با سادگی، به کالبد رنگی بلاگستان روح زندگی بدمیم.
گرچه این روزها توییتر و فیسبوک و اینستاگرام، پر است از روح زندگی، اما باور کنید خیلی از پستهایتان دیده نشده، باقی میمانند و سریع میگذرند. اما من و خیلیهای دیگر دوست داریم بهتر ببینیمشان و این وبلاگ است که این فرصت را به ما و شما میدهد.
نیاز نیست سخت بگیرید. فقط کافیست شروع کنید و یا اگر رهایش کردهاید، به آن بازگردید. وبلاگتان هویتی متفاوت به شما خواهد داد که مانندش را در هیچ شبکه دیگری نخواهید داشت. دوستان زیادی را که در شبکههای اجتماعی دارید به دیدن وبلاگتان دعوت کنید و ببینید که چقدر متفاوتتر خطوطی را که نوشتهاید، میخوانند و چقدر بیشتر دوستتان خواهند بود. بیخیال اعداد و ارقام و حتی شکل و شمایل شوید، برای دلتان بنویسید و تاثیر آنچه که از دل برآید را بر دل دیگران ببینید. موضوع مهم نیست. از هر آنچه که فکر میکنید باید بگویید، بنویسید. قید و بندها را رها کنید، فقط شروع کنید…