خانم ۴۱ سالهای میگوید «بر خاک من بنویسید “او ندانست، و هرگز نخواست که بداند”! من هرگز نخواستم که بدانم، فقط زیستن آب را تماشا کردم و سکوت خاک را. من آنچه را اندیشیدم رها کردم» و ایشان نویسنده وبلاگ «آنکس که نداند» هستند که جز کاندیداهای بخش فارسی مسابقه بهترین وبلاگهای سال ۲۰۱۰ دوئچهوله میباشد.
خودم خیلی تعجب کردم که وبلاگ من هم در میان کاندید ها بود. نمی دانم لطف داوران چه چیزی در آن دیده که انتخاب شده. اما در این وبلاگ تنها سعی می کنم خود زندگی را بنویسم. همان گونه که هست و می گذرد. پر از نشیب و فراز هایی که دارد. سعی می کنم با خودم و کلمه ها صادق باشم. شش سال است که نوشتن در وبلاگ را شروع کرده ام و در این شش سال اتفاق های زیادی در زندگی ام افتاده که تا آنجا که توانسته ام روایتش کرده ام. از شروع بیماری آلزایمر مادرم، از اختلافاتی که با پدرم داشتیم و بعد، از مرگ پدرم و اتفاقاتی که بعد از آن افتاد، از شراکتمان در ساختمان، ازخواهران و برادران، از خرداد سال گذشته هم از نگاهم میان آن همه نگاه که به خیابان های تهران دوخته بود، از تلخی ها و شیرینی ها، …
بیشتر نمی دانم چه می توانم درباره اش بنویسم. جز اینکه خود زندگیست برایم.
از «آنکس که نداند» دیدن کنید و اگر فکر میکنید که لیاقت داشتن رای شما را دارد، در این صفحه و در بخش بهترین وبلاگهای فارسی، رایتان را به نامش ثبت کنید.
عبدالمحمد شعرانی، معلم کوچکترین مدرسه دنیا، را حتماً میشناسید. آقای شعرانی نویسنده وبلاگ دیرتشباد است. وی از ابتدای سال گذشته اقدام به راهاندازی رادیوی اینترنتی کالو نمود و پادکستهایی را از مدرسه کالو در آن منتشر میکند. دیرتشباد در چهارمین دورهی مسابقه بهترین وبلاگهای دوئچهوله، جز نامزدهای بهترین وبلاگهای فارسی بود. امسال نیز رادیو کالو با اینکه فعالیت زیادی در طول عمر یکسالهاش نداشته، اما نماینده فارسیزبانها در بخش بهترین پادکست دوئچهوله است.
عبدالمحمد شعرانی درباره زندگی وبلاگیش اینچنین مینویسد:
شاید دنیا هم فکرش را نمی کرد که آخرین فرزند خانواده “حاج غریب “ناخدای دریا با وبلاگش چنان دنیا را منقلب خود کند که سی ان ان آمریکا برخلاف همیشه به جای حرف زدن از نیروگاه هسته ای بوشهر از مدرسه ای کوچک در بوشهر حرف بزند که دنیایی را به جست و جوی خود واداشته .
عبدالمحمد شعرانی در سال ۸۵ به عنوان نیروی سرباز معلم به روستای جمال آباد کالو (روستایی در ۱۸۰ کیلومتری بوشهر -۲۵ کیلومتری بندر دیر) فرستاده شد. و در همان روزهای اولیه سرباز معلمی اش اتفاقات مدرسه کوچک اش که بیشتر از ۴ دانش آموز نداشت در وبلاگ شخصی اش به نام دیر تش باد نوشت و همین اتفاقات و نوشتههای وبلاگی او باعث شد از تلویزیون برای گزارش گرفتن از این مدرسه به روستای جمال آباد کالو بیایند و همین گزارش که در خبر ۲۰:۳۰ که یکی از پرمخاطب ترین بخشهای خبری تلویزیون ایران پخش شذ باعث شد این مدرسه به شهرت برسد.
عبدالمحمد شعرانی جوان ۲۱ ساله با تلاش خود توانست نظر خیر مدرسه سازی برای ساخت مدرسه در این روستا جلب کند (کار ساخت مدرسه این روستا به اتمام رسیده) جاده روستای کالو آسفالت شود و با نگاه وِیژه ، این روستا به نعمت آب، برق و تلفن مجهز بشود.
غریب زاده کارگردان مشهور بوشهری مستندی از این مدرسه ساخته با عنوان «مدرسه کالو» که بزودی به اکران خواهد رسید . تاکنون شبکه های معروف تلویزیونی دنیا از جمله سی ان ان آمریکا و دویچه وله آلمان از این مدرسه گزارش پخش کرده اند.
سازمان یونسکو این مدرسه را عنوان کوچک ترین مدرسه دنیا به ثبت رسانیده و از عبدالمحمد شعرانی به پاس خدماتش تقدیر کرده است.
عبدالمحمد شعرانی در سال ۸۶ به عنوان قهرمان اجتماعی سال ایران ،در سال ۸۷ به عنوان سربلند ترین چهره سال ایران انتخاب شد و به عنوان دومین وبلاگ نویس برتر دنیا در سال ۲۰۰۸ میلادی از نگاه دویچه وله آلمان انتخاب شدهاست .
وبلاگ معروف دیر تش باد او توانست سال گذشته به عنوان برترین وبلاگ اجتماعی سال ایران در مسابقه ی وبلاگی دانشگاه تهران انتخاب شود .
عبدالمحمد شعرانی بهار سال گذشته کتابش که حاوی اتفاقات روزانه مدرسه اش بوده ،به چاپ رسیده . استقبال از این کتاب به حدی بوده است که تنها با گذشت چند ماه از انتشار آن به چاپ چهارم رسیده است. وبلاگ مدرسه کالو دارای رادیویی هم هست که در نظرسنجی پادکست های دویچه ولی فعلا در صدر قرار گرفته است .
اگر دوست دارید از نماینده فارسیزبانها در بخش بهترین پادکستهای مسابقه دوئچهوله ۲۰۱۰ حمایت کنید، میتوانید حداکثر تا ۲۵ فروردینماه با مراجعه به این صفحه رای خود را ثبت نمائید.
«زندگی در بامیان» یکی از وبلاگهای فارسیزبانی است که در ششمین دورهی مسابقات بهترین وبلاگهای دوئچهوله، در بخش بهترین وبلاگهای فارسیزبان، نامزد نهایی شده است. محمدظاهر نظری، نویسنده افغان این وبلاگ، حدود سه سال است که میکوشد تا دیدگاهها، نقطه نظرات و مفکورههایش را راجع به برخی از رویدادهایی که در بامیان و هزارستان افغانستان می گذرد، در وبلاگش منعکس کند.
محمد ظاهر نظری هستم، حدود دو سال است وبلاگ نویسی می کنم، کارمند یکی از موسسات خدمات بشری می باشم و در شهر و ولایت باستانی بامیان زندگی میکنم و با توجه به امکانات انترنت محل کار وبلاگ نویسی می کنم.
بامیان گرچه ولایت مرکزی و باستانی و محل پیکره های بودا می باشد و در زمره میراث بشری یونسکو ثبت است اما این ولایت یکی از ولایات محروم و فقیر افغانستان است که سابقه تبعیض و بی مهری را تجربه کرده است، بدین منظور دسترسی به فناوری چون اینترنت هم محدود است، مگر برخی موسسات و بعضی از جوانان، عامه مردم از اینترنت و وبلاگ چیزی نمی فهمند.اما کسان زیادی از افغان در اقصی نقاط جهان زندگی می کنند که نسبت به بامیان و مردمان آنها علاقه و دلبستگی خاصی دارند آنها در غربت دوست دارند از کوچکترین مسایلی که در بامیان می گذرد اطلاع داشته باشند این نیاز در قدم اول سبب شد که به وبلاگ نویسی روی آورم، انعکاس دردها و صداهای کسانی که حرفی برای گفتن دارند ولی صدای آنها را کسی نمی شنوند، طرح مباحث و دغدغه های فکری، تشویق و حمایت خوانندگان سبب ادامه این مسیر شده است.
ساده و کوتاه نویسی، صادق بودن با مخاطبین، دوری از مسایل خلاف اصول روزنامه نگاری و آپدیت دایمی فکر می کنم معیار هایی باشد که در مرحله یازده وبلاگ برتر فارسی زبان قرار گرفته ام.
خوشحالم که وبلاگ نویسی از کشور افغانستان در ردیف نویسندگان با سابقهکش ور برادر، دوست و هم فرهنگ ایران بزرگ قرار گرفته و این افتخاری است بزرگ برای وبلاگرهای افغانستان که در راه بازساز گام بر می دارند.
در این مرحله به حمایت و تشویق مخاطبین و خوانندگان ضرورت دارم و رأی آنها سبب مایه دلگرمی و ادامه این راه خواهد شد.
«مهار بیایانزائی» وبلاگی است که از ۱۴ فروردین ماه ۱۳۸۴ تاکنون میکوشد در گام نخست جایگاه محیط زیست را در سبد اولویتهای راهبردی کشور، به منزلگاهی درخور، ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدی ثابت کند که بخش پهناوری از زیستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههای بادی و شورابهای کویری و کلوتهای سر به فلک کشیده و نبکاهای استوار عرصههای بیابانی، میتواند پایدارترین و غنیترین صندوق ذخیرهی ارزی ایرانیان باشد.
آقای محمد درویش، نویسندهی مهار بیایانزائی درباره خود و وبلاگش چنین میگوید:
در یکی از دوشنبههای زمستان سال ۱۳۴۴ به دنیا آمدم. آن طوری که تعریف میکنند، رادیو داشته میگفته: ساعت ۹ بامداد، اینجا تهران است، رادیو ایران … که من اومدم به دنیا! یک روز سرد در چهارمین روز بهمن که برف همه خیابانهای تهران را سفیدپوش کرده بود …
از آن زمان باید ۴۰ سال میگذشت تا من به صرافت داشتن ابزاری به نام وبلاگ میافتادم برای برقراری ارتباطی سریعتر و ملموستر با آنهایی که دوستشان داشتم و در بارهی موضوعی که برایم بسیار مهم است: محیط زیست و بیابانهای ایران.
در حقیقت، نه این که میگویند: چل چلی! من هم تازه در چل چلی زندگی، فیلم یاد وبلاگستان کرد و کوشیدم تا عقبماندگی تاریخیام را در این حوزه با تولید شتابناکتر محتوا جبران کنم.
حالا از آن روز – ۱۲ فروردین ۱۳۸۴ – حدود ۵ سال میگذرد؛ پنجسالی که به نظرم، بیشتر از آن ۴۰ سال توانستهام برای طبیعت و محیط زیست وطنم مؤثر واقع شوم.
برای همین است که اگر سنگ هم از آسمان ببارد، به وبلاگنویسی در حوزهی محیط زیست ادامه خواهم داد، با عشقی بیشتر و البته – امیدوارم که – با خرد و تجربهای افزونتر.
باورم این است که فقر فرهنگی، مهمترین تهدید محیط زیست ایران است و برای درمان این فقر، یکی از کارآمدترین ابزارها، وبلاگنویسی و افزایش ظرفیتسازی اطلاعاتی برای ایرانیان است.
آرمانم این است که مهار بیابانزایی هرگز متوقف نشود و روزی بتوانم کلید این کلبهی مجازی را به اروند – فرزندم – تحویل داده و با خیالی راحت بروم ببینم آن سوی انفجار بزرگ چه خبر بوده است؟
اخیراً مهار بیایانزائی پنجمین سالروز تولدش را جشن گرفت و به همین مناسبت تعدادی از بلاگنویسان و صاحبنظران، مطالبی را درباره این وبلاگ انتشار دادهاند که آنها را میتوانید در بایگانی فروردین ماه این وبلاگ بیابید. ضمناً به همین مناسبت صفحه محیط زیست بخش فارسی رادیو دوئچهوله، مصاحبهای با آقای محمد درویش -نویسنده مهار بیایانزائی– داشتند که اینجا میتوانید بخوانیدش.
پ.ن: قرار بود FaceOff ویژهای برای ششمین دوره مسابقات دوئچهوله ۲۰۱۰ منتشر شود و این سلسله از مطالب در آن انعکاس یابد. اما متاسفانه به دلیل مدت زمان اندکی که تا پایان رایگیری عمومی باقی مانده، وعدم ارسال مطالب از سوی عدهای از بلاگنویسان منتخب، تصمیم گرفتم تا این مطالب را در بلاگنوشت منتشر کنم.
بلاگنوشت آمادگی آن را دارد که در صورت تمایل سایر بلاگنویسان منتخب، به معرفی وبلاگهایشان بپردازد.