زمانی وبلاگهای ایرانی، یکی از بزرگترین اجتماعات وبلاگی جهان را تشکیل میدادند و دنیا متعجب بود که چطور با اوضاع اینترنتی که در ایران وجود دارد، بلاگستان چنان حجم بزرگی دارد. اما این روزها دیگر از آن عظمت سابق خبری نیست. در این باره که چه اتفاقی افتاده بسیار حرف زدهایم و هرکس از نگاه خویش به موضوع پرداخته است. اما تاکنون تحقیق جامع و کاملی دراین خصوص ندیدهام تا اینکه اخیراً مرکز پژوهش رسانه در ایران مطالعاتی در همین باره انجام داد و نتایج آن را بصورت پژوهشی به زبان انگلیسی منتشر نمود. واشینگتنپست هم براساس همین پژوهش، مقالهای نوشته که بازتابهایی هم در رسانههای ایران داشته است، اما در این پست قصد دارم تا به بازنشر بخشهایی از پژوهش که برای من جالب بودند، بپردازم:
اندازه بلاگستان
در بخشی از پژوهش براساس منابع مختلف به تعداد وبلاگهای فارسی در طی سالهای مختلف اشاره شده که این تعداد تا رقم ۷۰۰هزار وبلاگ و ۱۰۰ وبلاگ فعال شناسایی شده و در آخرین منابع به ۶۰ تا ۱۰۰هزار وبلاگ تقلیل یافته است.
خوانندگان وبلاگها
اکثر کسانی که وبلاگ میخواندند، همچنان به خواندن وبلاگها ادامه میدهند و بیش از نیمی از آنها این کار را بصورت روزانه انجام میدهند:
علل تغییر عادات در خواندن وبلاگها
شبکههای اجتماعی نه تنها مهمترین دلیل فاصله گرفتن از وبلاگها هستند بلکه علت اصلی وقت گذاشتن بیشتر برای وبلاگها هم محسوب میشوند:
راههای دسترسی به وبلاگها
در سالهای اخیر شبکههای اجتماعی بیشترین رشد را در بین روشهای دسترسی به وبلاگها دارا بوده است. نکته حایز اهمیت دیگر کاهش چشمگیر مراجعه مستقیم به آدرس وبلاگها میباشد:
وبلاگنویسان و وبلاگخوانان
اکثر کسانی که وبلاگها را میخوانند، خودشان وبلاگنویس میباشند اما خیلی از آنها وبلاگهای خود را تعطیل کردهاند:
دلایل شروع و توقف وبلاگنویسی
رضایت شخصی و دلایل شخصی، مهمترین عوامل شروع و توقف وبلاگنویسی هستند. همچنین وقتگذرانی بیشتر در شبکههای اجتماعی دومین عامل مهم توقف وبلاگنویسی معرفی شده است:
و اما به نظر من
وبلاگ در سالهاى اول شکل گرفتنش در بین فارسى زبانان، هویت مجازى یک فرد محسوب میشد. پروفایلى بود که افراد حرفهایشان را درباره هر موضوعى در آن مىزدند. لذا اغلب وبلاگها با موضوعیت شخصى و ترکیبى بودند. اما به تدریج با ظهور وبسرویسهایى که مىشد در آنها هویت مجازى تعریف کرد و حرفهاى شخصى را راحتتر زد، شکل تخصصىتر وبلاگها پدید آمد. قبلاً که شبکههاى مجازى نبودند، مجبور بودیم تا براى زدن هر حرفى و بیان هر خاطره و اتفاقى مطلبى در وبلاگ بنویسیم. اما حالا خیلى از این حرفها و خاطرت، خیلى کوتاه و متاسفانه زودگذر در شبکههاى مجازى زده مىشود. و همین امر هم موجب شده تا خیلى از وبلاگهاى اغلب شخصى غیر فعال شوند. به نظر من دنیاى مجازى که قبلاً بیشتر جاى زدن حرفهاى مهم بود حالا با آمدن شبکه هاى مجازى شبیه یک اجتماع شلوغ و پر سر و صدا شده.
وبلاگ نویسى نیازمند صرف وقت و تفکر و تأمل بیشترى است، اما در شبکههاى مجازى که ما شاهدش هستیم حتى گاهاً حرفها بدون فکر کردن زده مىشوند! خوانندهاى هم که به وبلاگ مراجعه مىکند با دقت بیشترى مطالعه مىکند و در پى یادگیرى و دانستن است. اما در شبکههاى مجازى که مىبینیم، اغلب حال و هواى سرگرمى حاکم است. از سوى دیگر در جریانهاى خبررسانى و ایجاد سریع یک موج خبرى، شبکههاى مجازى موفقتر و سریعتر عمل مىکنند. چرا که براى وبلاگ نوشتن وقت بیشترى باید صرف کرد و تا زمانى که چندین وبلاگ نویس درباره یک موضوع اظهارنظر کنند، ممکن است چند ساعت یا چند روزى بگذرد، به همین دلیل وبلاگها براى ایجاد موج تحلیلى در رابطه با یک موضوع بهتر عمل مىکنند، اما موج خبرى آنى و فورى در شبکههاى مجازى راحتتر شکل مى گیرد. بنابراین هرچند که شاید عدهای از تاثیر مخرب شبکههاى مجازى بر وبلاگها سخن میگویند اما به نظر من در شرایط فعلى این دو لازم و ملزوم همدیگر هستند و باید در کنار هم بکار گرفته شوند.
بطور کلى امروزه وبلاگستان تقریباً بخاطر نسل جدید سرویسهاى مجازى و ظهور شبکههاى مجازى از نظر کمیت کمرنگتر شده اما کیفیت آن به مراتب بالاتر رفته است. خصوصاً وبلاگهاى تخصصى بسیار قدرتمند شدهاند و حالا یکى از معتبرترین و سریعترین منابع اطلاعاتی محسوب میشوند. خوانندگان وبلاگها هم حالا از افراد مطلعتر و عالمتر تشکیل شده اند و خیلى از کامنتها و فیدبکهاى غیرمنطقى سالهاى اول، دیگر حذف شدهاند. خوانندهاى که امروز به وبلاگى مراجعه میکند در پى رسیدن به نتیجه است و لذا از سر وظیفه مطلبى را نمىخواند تا کامنتى بگذارد و شما را وادار به بازدید از وبلاگش کند.
اما گسترش شبکههاى مجازى ذائقه خوانندگان را هم اندکى تغییر داده است و اغلب علاقه دارند مطالب کوتاهتر را بخوانند. همین شبکهها همچنین موجب شدهاند تا یکى از خاصیت وبلاگها محو شود. در سالهاى اولیه وبلاگها شکلى از شبکه به خود گرفته بودند و بلاگرها سعى مىکردند تا وبلاگهایشان را به همدیگر و به خوانندگانشان زنجیر کنند تا ارتباطات محکمتر باشد، اما حالا شبکههاى اجتماعی تحت وب این رابطه را بر هم زدهاند و گویا دیگر نیاز نیست که از طریق وبلاگها همدیگر را پیدا کنیم.
در حال حاضر با وجود ابزارهاى موجود به نظرم آنچه که باید وبلاگها از سایر ابزارها و سرویس ها تاثیر مى گرفت، گرفته است و براى آینده باید منتظر ظهور سرویسهاى جدید بود. اما با این حال چون نقطه اوج وبلاگها از نظر کمیت در سالهاى پیش بود، بنابراین آیندگانى که پس از این وارد دنیاى مجازى مىشوند با وجود ابزارهاى موجود براى داشتن هویت مجازى در ابتدا به سراغ وبلاگها نخواهند رفت و از طرف دیگر چون قدرت وبلاگهاى موجود و فعال روز به روز در حال افزایش است، بنابراین آیندگانى که مىخواهند دست به ایجاد وبلاگ جدید بزنند براى کسب بازدید دلهره بیشترى خواهند داشت و دلسردتر خواهند بود. لذا به نظرم مىآید که فضاى وبلاگستان از این هم در کمیت کوچکتر خواهد شد. و شاید ظهور وب سرویسى در این حوزه بتواند کمى اوضاع را متعادلتر کند.
در انتها به نظر من نگاه اغلب ما اینگونه است که وبلاگها و شبکههاى مجازى دو پدیده جدا هستند، اما شاید بتوان اینگونه نگاه کرد که شبکههاى مجازى نسل جدیدى از وبلاگها میباشند و وبلاگ پدر توییتر و فیس بوک و… است!