با اینکه متانت و آرامشت از پسِ نوشتههای پر ز منطقت همیشه نمایان بود، اما تصورم بعد از همان یکبار دیداری که در همایش برترین بانوان وبلاگنویس، با هم داشتیم، به کلی دگرگون شد. منِ طوفانی، کجا آن همه آرامش و وقار را میتوانستم دیده باشم؟! بر خود بالیدم و بر دستان اینترنت بوسه زدم، که مرا با گوهری چون حضور شما آشنا کرد.
اما امروز، چگونه بار این شرم عظیم را تحمل کنم؟ حتی چگونه رویم شود تا روی دیوار نمایههای آنلاینتان، ابراز درد نمایم؟ گیرم از شما هم پنهان شدم، در پیشگاه تعالی، چه بهانهای برای غیبت در آن هنگامهی سوال بیاورم؟ کجا بود تن بیارزش من، وقتی که روح عظیم تو در زیر فشار جور تفال میزد؟
و وای بر ما در آن دقایق عدالت، که سحرشان برایشان رذالت، و سکوتمان برایمان حقارت آورد. و خوشا به سعادت تو، در آن زمان که نور حقانیت از گفتارت طلوع کند و درد، حمایلکش عظمتت شود…
یکی از بحثهایی که معمولاً اصطلاح «آزادی» با خود به دنبال میآورد، موضوع «حدود و محدوده» است! اینکه آیا آزادی باید بیقید باشد یا بایستی محدودهای را برای آن قائل شد؟ و اگر باید حدودش را معلوم کرد، این حدود تا کجا بایستی پیش برود و چه کسی صلاحیت تعیین و نظارت بر آن را دارد؟
در بین پاسخهای مختلفی که در این باره مطرح است، اینکه «آزادی تا آنجا میتواند پیش رود که دیگران را دچار محدودیت و مشکل نکند» تقریباً بیش از همه، موردپسند طیفهای مختلف است. بحث مشابهی را در محیط اینترنت هم میتوان مطرح کرد. اینکه «آزادی در اینترنت» چه تعریفی دارد و آیا حدودی باید برایش قائل شد یا خیر؟
این موضوع در شرایطی مثل شرایط اخیر انگلیس میتواند تعیین کننده باشد. همانگونه که میدانیم، ابزارهایی مثل شبکههای اجتماعی به قولی مانند شمشیرهای دولبه هستند. یعنی هم میتوانند در جهت نیل به اهداف عالی مورد استفاده قرار گیرند و هم در جهت اهداف شوم! قصد تعبیر وقایع پیش آمده یا تحلیل آنها را ندارم. اما واضح است که یک عده خرابکار میتوانند به راحتی از ابزارهایی مثل اینترنت یا تلفن همراه برای ایجاد هماهنگی در جهت پیشبرد اهدافشان و ایجاد خرابکاریهای بیشتر بهره ببرند. در چنین شرایطی فکر میکنید که آیا ناظرین بر حقوق دیگران (بدون توجه به گرایشهای سیاسی)، این حق را دارند که برای استفادهی اشخاص از ابزارهای اجتماعی اینترنت محدودیت ایجاد کنند یا اینکه باید به اینترنت به مثابهی یک ابزار نگاه کنند و شیوههای دیگری را برای پیشگیری در نظر بگیرند؟
از آنجایی که برای جمعبندی این بحث، به نگاه گستردهای نیاز است، برای یک هفتهی آینده تمایل دارم تا نظرات مختلف را جمعآوری کنم. لذا ضمن دعوت از اهالی محترم وبلاگستان برای شرکت در این گپزنی و بررسی آن از جوانب مختلف، دعوت میکنم تا در نظرسنجی زیر این مطلب هم برای رسیدن به یک نتیجهی عمومی شرکت کنید:
ایمیل وارده ـ یک مربی حیوانات سیرک، می تواند با نیرنگ بسیار ساده ای بر فیل ها غلبه کند: وقتی فیل هنوز کودک است، یک پایش را به تنه درختی میبندد. فیل بچه، هرچه هم که تقلا کند، نمی تواند خودش را آزاد کند. اندک اندک به این تصور عادت می کند که تنه درخت از او نیرومند تر است. هنگامی که بزرگ می شود و قدرت شگرفی می یابد، تنها کافی است یک نفر طنابی دور پای فیل گره بزند و او را به یک نهال ببندد. فیل تلاشی برای آزاد کردن خودش نمی کند!
همچون فیل ها، پاهای ما نیز اغلب اسیر بند های شکننده اند. اما از آنجا که هنگام کودکی به قدرت تنه درخت عادت کرده ایم، شهامت مبارزه را نداریم. بی آن که بفهمیم تنها یک عمل متهورانه ساده برای دست یافتن به آزادی کافی است.