توییتر (Twitter) از نخستین وب سرویس هاى شبکه اجتماعى است که با وجود محدودیتهایى مثل محدودیت ١۴٠ کاراکترى، محبوبیت زیادى در بین کاربران جهانى دارد، تا جایى که مى توان آنرا جزء پرچمداران شبکه هاى اجتماعى تحت وب دانست.
اما متاسفانه در همان سال هاى ابتدایى و به بهانه هاى سیاسى در ایران با شدیدترین تحریم ها مواجه شد و به این دلیل و دلایل دیگر شبکه عامه ى ایرانى ها نشد و اکثر کاربران آنرا نخبگان فضاى مجازى تشکیل داده اند.
امروز توییتر ١٠ ساله شد. بد نیست به این بهانه هم که شده با فیلترشکن سرکى به فضایش بکشید. على الخصوص اگر اهل کوته گویى و مینیمال نگارى هستید.
عصری که ما در آن زندگی میکنیم، پر است از رسانهها و تکنولوژیهای مختلف. که هر روز گستردهتر میشوند و پیشرفتهتر. و البته این روزها فیلمها و سریالهای زیادی هم برای انواع و اقسام سلایق و مقاصد در دسترس هستند که اگر اهلش باشید، واقعاً گاهی نمیدانید که کدامیک را برای تماشا انتخاب کنید!
Black Mirror یک مجموعه تلویزیونی انگلیسی است که هر فصل آن دارای ۳ اپیزود یک ساعته است که در هر قسمت آن چهره جداگانهای از تاثیر رسانهها و فناوریهای نوین در زندگی روزمره بشر به تصویر کشیده میشود. چهرهای که به دلیل روزمرگی و شاید عادت، به خوبی درکشان نکردهایم، اما اگر خوب بنگریم به سادگی بر صحتشان صحه میگذاریم.
بدون شک Black Mirror چه از نظر جذابیتهای نمایشی و داستانی، و چه از نظر موضوع یکی از بهترین سریالهایی است که تاکنون دیدهام. دیدنش را به همه توصیه میکنم. حتی آنهایی که اهل سریال دیدن نیستند! قسمتهای این مجموعه ارتباط داستانی با هم ندارند و هر قسمت را بعنوان یک فیلم کوتاه میتوانید ببینید و دربارهاش تامل کنید.
در این زمانهای که تکنولوژی با سرعتی فراتر از گامهای زندگی ما در حال تاثیرگذاری است، پرداختن به این موضوع و تفکر کردن در باب آن، واقعاً الزامی است و دیدن سریالهایی مثل Black Mirror برای تصور چهرهای دیگر از مدرنیته ساخت بشر، به واقع غنیمتی است که نباید از دستش داد.
برای اینکه بیشتر با حال و هوای این مجموعه آشنا شوید، موقعیتهای زیر را تصور کنید:
– نخست وزیر بریتانیا مجبور است برای نجات جان شاهزاده، در یک برنامه زنده تلویزیونی تن به انجام پستترین کار حیوانی بدهد. در دنیای شبکههای مجازی، فشار افکار عمومی و رسانهها را بر تصمیمی که دیگر شخصی نیست، تصور کنید!
– پسر جوانی تمام داراییهایش را که به سختی بدست آمده، خرج معشوقهای میکند تا او را در یک سیستم مسخشدهی رسانهای به تعالی برساند. اما اگر چهارچوبهای تعالی هم توسط سیستم اعمال شوند و مجبور باشد برای قرارگرفتن در تعالی معرفی شده، به پستترین کارها تن دهد و از سوی شبکههای انسانی هم ترغیب شود چطور؟!
– دنیایی را تصور کنید که خاطرهها قابل مرور باشند. و شما بتوانید در گذشته خودتان و حتی معشوقهتان به کنکاش بپردازید. از دیدن رابطههای قبلی و فعلی معشوقهتان چه حسی پیدا میکنید؟!
اینها و خیلی چیزهای دیگر از تاثیر فناوری و رسانه بر زندگی امروز ما را طی داستانهایی فوقالعاده در Black Mirror ببینید!
سیزده سال پیش، حضور افراد در وب به راحتی امروز نبود، اکثر سایتها متعلق به سازمانها و شرکتهای اغلب بزرگ بودند یا حداقل چند نفر بصورت گروهی آنها را مدیریت میکردند. تا اینکه وبلاگ ظهور کرد و این معادله را تغییر داد. از آن پس هرکس میتوانست به شخصه یک صفحه وب بر پهنه وسیع اینترنتِ جهانی داشته باشد و در آن هرچه را که دوست داشت به اشتراک بگذارد. گاهی افراد درد دلها، خاطرات، کوتهنوشتها و اعتقاداتشان را منتشر میکردند، گاهی هم همه حرفها را در قالب یک عکس یا طرح بیان میکردند. هر از گاهی هم فیلمی منتشر میشد.
آن روزها وبلاگ تنها خانه مجازی افراد محسوب میشد. هرکس که میخواست در وب اعلام حضور کند و آدرسی داشته باشد، وبلاگی راه میانداخت. اما به تدریج صاحبان ایده دست به کار شدند و طرحی نو در انداختند. توئیتر، فرندفید، فیسبوک، اینستاگرام، گوگلپلاس و صدها سرویس دیگر تولید شد تا حالا دیگر حضور افراد در وب به آسانی تنها چند کلیک ساده باشد!
امروزه کسی برای داشتن آدرس مجازی، ملزم به راه انداختن یک وبلاگ نیست. صدها پروفایل میتوانید داشته باشید و هزاران دوست و آشنا را میتوانید در آنها به خود لینک کنید. حرفها، عکسها و فیلمهایتان را براحتی میتوانید منتشر کنید و لایک و کامنت جمع کنید. آری! همه چیز خوب و ساده شده، اما هنوز هم اگر حرفی برای گفتن دارید که میخواهید جدیتر گرفته شود، ماندگارتر باشد، بیشتر دیده شود و همیشه شنیده شود، باید حتماً یک وبلاگ داشته باشید…
امسال بچههای گروه پارسیش با زحماتی که کشیدند، رنگ و بوی تازهای به روز بلاگستان فارسی دادند. داود مظفری عزیز و دوستانش علاوه بر آنکه دستی بر سر و روی سایت روز بلاگستان کشیدند، مصاحبهای هم با عدهای از وبلاگنویسان و از جمله بنده انجام دادند که با همه خوبیها و بدیهایش، به هر حال در نوع خودش بیسابقه است. ضمن عرض دست مریزاد به این دوستان، خواهشمندم تا با بازنشر این ویدئو خستگی را از تن ایشان بزدایید.
فیلم کامل مستند روز بلاگستان فارسی را میتوانید با حجمهای مختلف در سایت روز بلاگستان فارسی دانلود کنید.
بعد از توییتر، که متنهای ۱۴۰ کاراکتریتان را جهانی میکند و اینستاگرامی که عکسهایتان را منتشر میکند، حالا وبسرویس Instaradio آمده تا صدایتان را بر پهنای جهانگستر اینترنت پخش نماید.
اینستارادیو طرز کار سادهای دارد، تنها کافیست اپلیکیشن اندروید یا iOS آن را روی تلفن هوشمندتان نصب کنید. حالا اگر روی دکمه میکروفن در بالای صفحه بزنید، پنجره Broadcast باز میشود و بعد از دادن عنوان، آماده ضبط و انتشار صدایتان میباشد.
البته اینستارادیو هنوز ضعفهای زیادی دارد، اما با این حال توجه خیلیها را در دنیا به خود جلب کرده که هر روز کارهای جدیدی با صدایشان ارائه میدهند گویی که در حال کشف جنبههای متنوع استفاده از صدا در شبکههای اجتماعی هستند! ولی هنوز به نظر میرسد که خیلی کارها هست که میشود با صدا انجام داد!
این هم موج رادیوی من است! برای تمرین شروع کردهام به بازخوانی تیتراول روزنامههای ایران. البته صدا و تبحر کافی برای گویندگی ندارم، اما به نظرم ایده خوبی است که لازم است ادامه پیدا کند. شما هم ایدههای اینستارادیوییتان را با ما در میان بگذارید تا با شنیدن آنها کیفور شویم!
در زمانهای نه چندان دور که هنوز اینترنت عمق چندانی نداشت، کاربران مجبور شدند تا برای زدن حرفهای ریز و درشت خود صفحهای شخصی بنام وبلاگ داشته باشند. اما با ظهور شبکههای اجتماعی و آسانتر شدن گپزنی در وب، خیلیها برای زدن حرفهای کوتاهشان دیگر نیازی به رسمی نوشتنِ در عین حالِ خودمانی بودن، نداشتند، و حالا در هر حالی که هستند میتوانند حرفشان را بپرانند! البته ماندگاری بلاگنوشتها بیشتر و تعدد نویسندگان در شبکههای اجتماعی بیشتر است. هر یک از این دو سیاق، بر دیگری فوایدی دارد و در عین حال معایبی. وبلاگها حالا نویسندگان زبدهتر و حرفهایتری دارند و کمتر از شخصی نویسیها در بلاگستان خبری هست، اما حالا شخصیتهای حاضر در شبکههای اجتماعی وب را بیشتر میشناسیم و اطلاعات بیشتری درباره زندگی و عقایدشان میدانیم.
وبلاگ نویسى نیازمند صرف وقت و تفکر و تأمل بیشترى است، اما در شبکههاى مجازى حتى گاهی حرفها بدون فکر کردن زده مى شوند! خوانندهاى هم که به وبلاگها سر میزند با دقت بیشترى مطالعه مىکند و در پى یادگیرى و دانستن است. اما در شبکههاى مجازى اینگونه به نظر میرسد که حال و هواى سرگرمى حاکم است.
اما از سوى دیگر در جریانهاى خبررسانى و ایجاد سریع یک موج خبرى، شبکههاى مجازى موفقتر و سریعتر عمل مىکنند. چرا که براى وبلاگ نوشتن وقت بیشترى باید صرف کرد و تا زمانى که چندین وبلاگنویس درباره یک موضوع اظهار نظر کنند، ممکن است چند ساعت یا چند روزى بگذرد، به همین دلیل با اینکه وبلاگها براى ایجاد موج تحلیلى در رابطه با یک موضوع بهتر عمل مىکنند، اما موج خبرى آنى و فورى در شبکههاى اجتماعی وب راحتتر شکل مىگیرند.
بطور کلى امروزه وبلاگستان تقریباً بخاطر نسل جدید سرویسهاى مجازى و ظهور شبکههاى اجتماعی تحت وب از نظر کمیت کمرنگتر شده است اما کیفیت آن به مراتب بالاتر رفته است. خصوصاً وبلاگهاى تخصصى بسیار قدرتمند شدهاند و حالا یکى از معتبرترین و سریعترین منابع هستند. خوانندگان وبلاگها هم حالا از افراد مطلعتر و عالمتر تشکیل شدهاند و خیلى از کامنتها و فیدبکهاى غیرمنطقى سالهاى اول، دیگر حذف شدهاند. خوانندهاى که امروز به وبلاگى مراجعه مىکند در پى رسیدن به نتیجه است و لذا از سر وظیفه مطلبى را نمىخواند تا کامنتى بگذارد و شما را وادار به بازدید از وبلاگش کند.
اما گسترش شبکه هاى مجازى ذائقه خوانندگان را هم اندکى تغییر داده است و اغلب علاقه دارند مطالب کوتاهتر را بخوانند. شبکههای اجتماعی حتی موجب شدهاند تا وبلاگها یکی از خاصیتهای خودشان را از دست بدهند. در سالهاى اولیه وبلاگها شکلى از شبکه به خود گرفته بودند و بلاگرها سعى مىکردند تا وبلاگهایشان را به همدیگر و به خوانندگانشان زنجیر کنند تا ارتباطات محکمتر باشد، اما حالا شبکههاى مجازى این رابطههای سنتی را بر هم زدهاند و گویا دیگر نیاز نیست که از طریق وبلاگها همدیگر را پیدا کنیم.
بنابراین با اینکه خیلیها معتقدند که ظهور شبکههای اجتماعی قاتل وبلاگها هستند، اما به نظر من این دو لازم و ملزوم همدیگرند و باید در کنار هم بکار گرفته شوند. اصلاً شاید یکی از کمبودهای حال حاضر دنیای وب، سرویسی است که بتواند به درستی این دو پدیده را در کنار هم قدرت ببخشد و تعادل را برقرار سازد.