در دنیای مطبوعات رسم است که در آخرِ هر سال ویژهنامههای نوروزی منتشر میشود. روزنامه شرق نیز در این راستا سالنامه وزینی را در روزهای آخر هر سال منتشر میکند که مجموعه بینظیری است و حاوی مطالب قابل تأملی است. پیشنهاد میکنم حتی اگر اهل روزنامهخوانی هم نیستید برای داشتن یک دید کلی در زمینههای مختلف و کسب شناخت بهتر از دنیایی که در آن زندگی میکنیم این سالنامه را تهیه کنید و در ایام تعطیلات اندکی از زمانهای خالیتان را با نگاه انداختن به آن پر کنید.
مطلبی که در ادامه میخوانید را از سالنامه نوروزی شرق انتخاب کردهام. بهاریهای است به قلم سرکار خانم مینو مرتاضی که خواندنش میتواند نهیبی باشد به ما تا در زمان آزاد کردن غولهای چراغ جادو اندیشمندانهتر رفتار کنیم و همچنین نهیبی است به غولهایی که آزاد میشوند و وعدههایشان را فراموش میکنند، غافل از آنکه این آزادی همیشگی نیست!
* * * * *
مینو مرتاضی – کمتر کودک و نوجوان و بزرگسال و کهنسالی را میتوان یافت که داستان علاءالدین و چراغ جادویش را نشنیده باشد. جذابیت و هیجان شنیدن یا خواندن این افسانه، جایی به اوج میرسید که غول تنومند و توانمند آزاد شده از روغندان سیاه و کوچک چراغ، از علاءالدین یا بهتر بگویم از همه ما که مخاطب داستان بودیم به نشانه سپاس و قدردانی از ما که او را آزاد کرده بودیم وعده میداد سه آرزوی ما مت را برآورده کند. برای اغلب ما و دیگر مخاطبان افسانه علاءالدین، بسیار سخت بود از حجم بی پایان آرزوها و آمالمان تنها سه آرزو را برگزینیم! اما چنان که راویان اخبار به نقل از پژوهشگران گفتهاند، از علاءالدین گرفته تا اغلب آدمهای عاقل و دانایی که چراغ جادو را پیدا و غولش را آزاد کردهاند، از بین بیشمار آرزوهایی که داشتند، همواره سه آرزوی خاص را ترجیح داده و از غول، تمنا کردهاند. آن سه آرزو عمدتاً آرزوی داشتن ثروت، آرزوی داشتن قدرت و آرزوی برخورداری از امنیت بوده است.
حالا که ما مثلاً بزرگ شدیم، در عالم واقع به جای چراغ جادو از صندوق رای غولی به اسم دولت را آزاد میکنیم و از او انتظار داریم آرزوهایمان را برآورده کند. اگر نیک بنگریم با کمال تعجب خواهیم دید آرزوهایمان همان آرزوی داشتن ثروت و قدرت و امنیت است که پیشینیان ما از سالهای دور و در همه ادوار تاریخ، آنها را خواستهاند. امروز هم مهمترین انتظاراتمان از دولت تدبیر و امید همینهاست؛ اما یک تفاوت عمده دولت با غول جادویی کودکی ما این است که غول ما از آرزوهای ما مطلع نبود از ما میپرسید که چه آرزویی داریم و ما با وجود اینکه اغلبمان همین سه آرزو را داشتیم اما هرکداممان به زبان خاص دوران خاصمان باید کلی زحمت میکشیدیم تا به غول، حالی کنیم که منظورمان از داشتن امنیت و قدرت و ثروت چیست؟ و از آنجاکه گستره تواناییهای غول برای برآوردن آرزوهای ما همواره بیشتر از دامنه آرزوهای ما بود، از این رو آرزوهای ما در برابر تواناییهای غول کم میآورد؛ اما غول امروزی که دولت نام دارد پیشاپیش از آرزوهای ما خبر دارد و برای اینکه قانعمان کند که او را از محفظه تاریک روغندان چراغ آزاد کنیم، وعده برآورده شدن آرزوهایی را میدهد که بعضاً به خواب هم ندیدیمشان!
مثلاً میگوید مرا آزاد کنید تا من همه حقوق شهروندیتان را اجرایی کنم یا میگوید برای همه شما اعم از زن و مرد، فرصت یکسان برای برخورداری از عدالت و ثروت و موقعیت اجتماعی فراهم خواهم کرد. میگوید: دولت باید ضمن شفافیت در همه امور، به مردم پاسخگو باشد. برای اطمینان بیشتر همانطور که برای خروج از محفظه تنگ چراغ تلاش میکند وعده میدهد: اگر نمیتوانیم کاری کنیم باید از روز اول بگوییم نمیتوانیم؛ مردم ما دلتنگاند؛ چون سرمایههای انسانی این کشور در حال تلف شدن هستند. میگوید من اگر از این چراغ به سلامت درآیم، پس از تشکیل دولت تدبیر و امید، دفتر ویژهای را تحت عنوان «شکایات و نظرات مردم» تاسیس خواهم کرد و میفرماید رییسجمهور وظیفهاش آن است که همه اصول به ویژه اصل سوم را که مرتبط با حقوق ملت است، اجرایی کند. در دولت تدبیر و امید حقوق شهروندی رعایت خواهد شد و آنگاه ترکمن، سیستانی، بلوچ، ترک، کرد، عرب و همه و همه که اقوام این سرزمین هستند از لحاظ حقوقی و شهروندی با یکدیگر برابر خواهند بود. ما برای توسعه کشور نیاز داریم که همه ۷۵ میلیون نفر در عرصه سازندگی و توسعه کشور قرار گیرند.
غول امروز ما همچنان بهتر از ما آرزوهایمان را میشناسد که میگوید: کار فرهنگی را نباید به پلیس سپرد. من راه نجات کشور را اجرای قانون اساسی میدانم و فصل سوم این قانون که حقوق ملت در آن آمده را تدوین و به صورت لایحه به مجلس خواهم فرستاد و به صورت قانون تقدیم ملت میکنیم چرا که در حقوق شهروندی، زن و مرد یکسان و همه اقوام با هم برابر هستند. غول ما میداند که چقدر از بیکاری رنج میبریم تا به آنجا که چند روز پیش دوستم که کارگر دانا و بسیار توانایی است و از بیکاری در عذاب؛ از فرط استیصال با طنز تلخی به استغاثه میگفت آیا کسی کارگر نمیخواخد تا استثمارش کند؟ از این رو پیشاپیش به ما میگوید اساس برنامه اقتصادی من بر دو محور تولید ثروت ملی و توزیع عادلانه ثروت استوار است. او آنقدر داناست که میداند مشکل بیکاری باعث شده از هر پنج ازدواج، یکی به طلاق منجر شود و از این مساله ناراحت است و میگوید: کشاورزان ما با مشکلات فراوان روبهرو بودند و ما به جای حل مشکلات آنان به دیگران پرداختیم و در حالی که کارگران کارخانه ما در بیکاری به سر میبردند، برای کارگران چینی کار ایجاد کردیم. برای همین با اطمینان میگوید من همه مراکز تولیدی کارخانههای کشور که بین ۲۰ تا ۴۰ درصد فعالیت میکنند را به فعالیت کامل صد در صد خواهم رساند و بهتر از اینها هم میفرماید: بیش از سه و نیم میلیون بیکار داریم. اگر فضا برای صنعت گردشگری فعال شود، درآمد حاصل از ۱۰ میلیون گردشگر در سال، مساوی است با چهار میلیون اشتغال، در حالی که ما سه و نیم میلیون بیکار داریم. چهارمین مرتبه جاذبه توریسمی دنیا از آنِ ایران است، اما صنعت گردشگری فعال نشده است. نیاز به سرمایهگذاری داخلی هم نیست، سرمایه خارجی هم جذب میشود اگر توریست وارد کشور شود. او حتی از آرزوی ما برای صاحب سرپناه و مسکن شدن جوانانمان خبر دارد. چون همه شنیدیم که میگفت مساله مسکن نیز در اولویت دوم جوانان است که به آن توجه ویژهای دارم. غول چراغ جادو صراحتاً به ما گفت اگر مرا از این چراغ جادو درآورید سعی میکنم پیشرفت رسانهای به گونهای باشد که خواست مردمی در آن به وجود آید، چرا که اگر در عصر حاضر توجهی به نیاز جوانان نشود، آنان نیازهای خود را از راه دیگری تامین میکنند که شاید راه درستی نباشد. رسانهها در حالی که تعدد دارند، اما تنوع ندارند. باید شرایطی ایجاد کنیم که در آن تن ع لازم وجود داشته باشد و جوانان بتوانند مطالعه کنند.
میبینید غول ما از همه چیز خبر دارد. پس انتظارمان از او این است: حالا که از چراغ در آمده است برای برآورده کردن همان آرزوهای بیدار و خفتهای که بهتر از ما میشناسدشان، از راههایی که وعده داده، اقدام کند.
منبع : سالنامه ۱۳۹۳ شرق
متاسفانه این غول چراغ جادو , ۳۱۰ نفر اژدهای ۷ سر دورش رو گرفتند و از راست و چپ بهش صدمه میزنن. و از طرفی هم به نظر من سعادت یک ملت ۷۰ درصد دست خودشون هست و فقط ۳۰ درصد در دست دولت و حکومت .