حتماً تاکنون بارها نام استیون هاوکینگ را شنیدهاید و بدون شک اولین تصویری که از او در ذهنتان شکل میگیرد، فیزیکدان و کیهانشناس معروفی است که روی ویلچر نشسته و صدای روباتمانندی دارد! خود من هم پیش از این شناخت زیادی از زندگی شخصی این دانشمند نداشتم و اصلاً فکرش را هم نمیکردم که حتی فرزند داشته باشد! اما فیلم The Theory of Everything نشانم داد که هاوکینگ نه تنها نظریات خارقالعادهای دارد و به همین دلیل مشهور است که زندگیش هم فوقالعاده و مثالزدنی است و نشانمان میدهد که انسانهای خیلی خوب نه فقط در افسانهها و داستانها که در دنیای خودمان هم حضور دارند که کارها را آنطور که واقعاً درست است، پیش میبرند.
«تئوری همه چیز» بیش از آنکه زندگینامه علمی هاوکینگ باشد، بر زندگی عاشقانه وی تمرکز دارد و به ازدواجش میپردازد. اما این بخش از زندگی او نیز خود کتابی آموزنده است. و چه بیانصافی بزرگی است که نام استیون هاوکینگ شهرت دارد اما جین وایلد را آنگونه که باید نمیشناسیم که به قول خودِ هاوکینگ حضورش در زندگی این دانشمند «همه چیز را تغییر داد» و چه بسا که اگر نبود امروز دنیا هاوکینگی به این عظمت نمیداشت. و واقعاً چقدر خوب است که هنوز در دنیای ما افرادی اینچنینی هستند که جهان را به جای قابل تحملی برای زندگی تبدیل میکنند. ممنونم جین (:
و در آخر همانطور که قبلاً در شبکههای اجتماعی هم نوشته بودم: حتماً این فیلم را ببینید!
آقای جم، نظرتون در مورد عقاید خداناباورانه هاوکینگ چیه؟ عدهای از مذهبیها هستند که به شدت این فرد رو مورد حمله قرار میدند و تلاشهای غیرقابل انکار ایشون رو بخاطر عقایدشون زیر سوال میبرند!
ببخشید هروقت انسانی دانشمند مثل پروفسور هاکینگ صحبتهایی در باره هستی-انسان و کیهان می کنه و یا کلا هر دانشمندی دیگر .. مطمئن باشید هستند کسانی که به او و یا انها حمله ور می شوند.. از نظر او انسانها متفاوتند.
اما نکته جالب اینجاست که دانشمندان و یا افرادی با این آگاهی تعدادشون خیلی خیلی کم هست و به نظر من باید انسا نها با هر دیدگاهی به ایشان احترام بگذارند حتی اگر عقایدشان مخالف انها باشه.
فیلم خیلی قشنگ و تاثیر گذاری بود ولی به صورت دقیق دلیل جدایی اون ها رو بیان نکرد لطفا اگه کسی مفهوم کامل رو در مورد جدایشون فهمیده بگه
کاملا واضح بود ، زمانی که پروفسور هاوکینگ برای همایشی رفته بود کارگردان فیلم *تئوری همه چیز* به وضوح نشون داد که جین بخاطر حس نیاز خیلی شدید سکس و عشق بازی با معشوقش همبستر شد و البته با استیون در حد تولید مثل میتونست همبستر بشه که همه میدونن بخاطر وضعیت بدنیه استیون احتمال کوتاه و مختصر بودن این رابطه ها و در حد بارددر شدن جین بیشتر نبودن ، البته حس عشق واقعی قلبیش به پروفسور استیون هنوز زنده بود ولی خب با اومدن اون پرستار و مراقبتش و دلسوزیه خیلی زیادش از استیون در واقع تمام دلسوزیها و سالهایه فداکاری جین رو تنها تو اون ماهها تونست کم رنگ کنه و حتی قلب استیون رو بربایه و این باعث شد که استیون هم با پرستار خودش حس راحتی بیشتری پیدا کنه و این عوامل رو بذاری کنار هم میبینی که استیون کم کم از جین که خسته و دلزده از این وضعیت جسمی استیون و همزمان با اومدن جوان خوش قلب و دلسوز به زندگیشون متوجه دلباختگیه خودش به اون جوان هم شد و این شد که خیلی نامحسوس جدایی سردی بینشون حاکم بشه.