این روزها دیگر خبری از «روحانی مچکریم» و داد امید و تدبیر در جامعه نیست. اگر هم هست با طعنه و زخم زبان همراه است و یا بصورت جک و تمسخر بر زبانها جاریست. البته با این وضعیت ناآشنا نیستم. در هر سطحی، هر مسئولی که سر کار میآید، ابتدا همه فکر میکنند که بزودی شاهد شقالقمر خواهند بود و همه مشکلاتشان مرتفع شده، اما کمی بعد شروع به غر زدن میکنند و آخر سر هم با فحش و نفرین به سراغ منجی دیگری میروند!
اما برای منی که از اول امید چندانی به دولت تدبیر و امید نداشتم، و از سر ناچاری و با حداقلِ اقل خواستههایم به روحانی رای دادم، اوضاع زیاد هم ناامیدکننده نیست و حتی در بسیاری از موارد دولت یازدهم بسیار فراتر از امیدهایم ظاهر شده!
مثلاً من انتظار نداشتم که تیم خارجه دولت بتواند در میان فشارهای طاقت فرسای داخلی و هجمههای بی امان خارجی، حتی تا همین اندازه امروز هم پیشرفت کند و به موفقیتهایی دست پیدا کند.
در زمینه اقتصادی هم، انتظار من با توجه به وسعت خرابکاریهای ناشی از سوءمدیریتهای ۸ سال گذشته تا آنجاست که اگر در ۴ سال پیشرو، بتوان وضعیت موجود را حفظ کرد، کاری بس بزرگ انجام گرفته. لذا چنگ انداختن دولت یازدهم به انواع و اقسام روشها مثل درخواست از مردم برای انصراف دادن از گرفتن یارانه، یا گران کردن حاملهای انرژی و… برای جبران کسری بودجه در جهت توانیابی برای مدیریت مملکت، برایم مهم نیست، بلکه تنها امیدوارم که بدانند چه میکنند و حداقل، سرعت این قطاری را که به قهقراه میرود، کند کنند!
با این اوصاف نه فیلمهایی که با غرض ساخته میشوند برایم مهم است، و نه تحلیلهای صد من یه غازی که از دهن هر کس و ناکس در کوچه و خیابان و تاکسی میشنوم، و نه حتی شعارها و قهرمانپروریهایی که بیان میشوند! من در این میانه چارهای ندارم جز آنکه امید ببندم به امیدی که دولت تدبیرش وعدهام داد و حمایتش کنم تا در این کارزار ثابت قدم بماند و کورسوی امید را روشن نگه بدارد…
من از ابتدا رای ندادم. اما معتقد بودم که اگر روحانی بیاد، هرچند شاید همه چیز گل و بلبل نشه. اما در نهایت جایی برای این که ما زمینهی همچین تغییراتی رو باز کنیم باز میشه. و به نظرم در این ۸ سال ( که امیدوارم ۸ سال بشه) واقعا زمینههایی داره بوجود میاد و ما باید از این فرصتها جهت سرمایهگذاری فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی بهره ببریم چرا که حتی اگر دولتی بعدی دست امثال جلیلی یا بدتر بیفتته، باز هم اتفاقات فرهنگی که در این ۸ یا ۴ سال میافته فراموش نشدنیه و پیشرفت فرهنگی پایدارتر از یکی یا دو دولت میتونه باشه.
در عین حال من امیدم به دولت تدبیر بعد از دیدن تلاشها و نتایج کارهای معصومه ابتکار در حوزهی محیطزیست از این رو به اون رو شد و برای منی که محیطزیست در صدر همهی انتظارات قرار داره، یک جشن بینظیر بود!
در نتیجه برای من مهم نیست که پشت صحنه چطور میگذره یا این که این حکومت هنوز در حد دیکتاتوریه. در نهایت به قول تو صادقجان کند شدن این سقوط خیلی عالیه. چه بسا که وقتی دندهی عقب میریم برای این که دوباره به جلو حرکت کنیم در ابتدا باید اونقدر شتاب منفی به حرکتمون در جهت عقب بدیم تا متوقف بشیم و سپس اون زمانه که میتونیم شتابی به سمت جلو پیدا کنیم.
حرف از ترسو بودن خاتمی و دو رو بودن روحانی که میشه من کمی به نتایج کارهاشون و شرایطی که تونستن بذر تغییراتی بس عمیق رو در دل جامعه قرار بدن رو فراموش نمیکنم. چه بسا که اگر بخاطر همین خاتمی «ترسو» نبود انگیزهای که در ۸۸ باعث حرکت مردم و در ۹۲ باعث اتحاد همه اقشار برای ایجاد تغییر شد رو شاید نداشتیم.
پس من به این دولت امید دارم. چون حتی اگر ۱٪ از امیدهام رو هم برآورده کنه بهتر از هیچه و الان زمانی برای عمله.
از اینکه نظرت رو باهام در میان گذاشتی ممنونم.
کاملاً باهات موافقم. و معتقدم که اگه واقع بین باشیم، چارهای جز این نیست!