و بالاخره هاشمی آمد تا وجدان دردم برای رای دادن کمتر شود!
۳۰ سال از زندگیم را در این کشور گذراندهام و درک کردهام که کوچکترین تصمیماتشان، بزرگترین تاثیرات را در ۳۰ سال گذشتهام داشتهاند. نمیدانم که چند سال دیگر عمر خواهم کرد، اما هیچ روز دیگری انتخاب بین بدتر و بدترین را به امید آمدن بدی دیگر، به تعویق نخواهم انداخت. تجربه کردهام که به هر حال روزگار میگذرد و با وا دادن من، نه تنها روزهای خوش نزدیکتر نمیشوند که حتی کورسوهای امید هم کاملاً کور میشوند!
هاشمی رییس جمهور من نیست! از او انتظاری هم ندارم، اما براساس کارهای قبلیش میتوان مطمئن بود که با حضور او حداقل اوضاع کشور بی سروسامانتر از این نخواهد شد.
مسلماً تمامیت خواهان با تمام قوا بسیج خواهند شد تا جلوی باز شدن دوبارهی روزنههای امید را بگیرند، اما همهی امید من به این است که مردم هم فهمیده باشند که از کجا گزیده میشوند…