تصور کنید که از کار و زندگیتان میزنید تا به ادارهای مراجعه کنید و کاری را به انجام برسانید. اما در ادارهی مربوطه همهی اتاقها خالی هستند! با اندکی تفحص معلوم میشود که کارمندان محترم در اتاق آقای رئیس جمع شدهاند و جلسه دارند. این جلسهی مهم کاری از ساعت ۸:۳۰ تا ۱۰ طول میکشد. مردم پشت درهای بسته انتظار میکشند و آنقدر کارشان گیر ادارهی محترم است که جرئت اعتراض هم ندارند.
در چنین وضعیتی اگر بخواهید منطقی فکر کنید از خود خواهید پرسید: هدف از تاسیس این اداره چیست؟! برگزاری این جلسهی میانروزی قرار است چه مشکلی را از مردم حل کند؟! آیا برگزار کردن یک جلسهی کاری در ساعات مراجعات مردمی کار درستی است؟!
آیا هنوز هم دوست دارید در چنین دیاری زندگی کنید؟!
و اما سوال اصلی: آیا پیشنهادِ بهتری دارید؟
(من یکی که امکاناتِ کافی برای ترکِ این دیار رو ندارم)
@آن مرحوم, خب اتفاقاً من هم چارهای جز تحمل کردن ندارم. راه حلی هم فکر نکنم وجود داشته باشه! هدف از انتشار این مطلب هم تنها تخلیهی روانی بود! :|
متاسفانه همه ما این مشکلات رو میبینیم و میدونیم و باهاشون روزانه دست و پنجه نرم میکنیم اما هیچ وقت بفکر یه راه حل برای رویه ای جدید و یا ایجاد تغیرات اساسی درشیوه اداره کشورمون نمیفتیم.علتش هم خیلی ساده است. ما میترسیم. ما همش بفکر خودمون هستیم و بس و . وگرنه اگه یه کشوری صاحب داشته باشه باید درب همچین اداره ی رو تخته کنه.
@دیوونه, خب البته به نظر میرسه که این مشکلات در فرهنگ ما نهادینه شدهاند و هر روز که میگذره، بر طرف کردنش سختتر میشه. فعلاً چارهای جز سوختن و ساختن نیست :(
راستی! اگر خود این اداره مسئول تخته کردن دربها باشه چطور؟!
هرچه بگندد نمکش میزنند ، وای به روزی که بگندد نمک
شاید وقتش باشه که بجای طرح مشکلات و مطرح کردن دردها ، کمی از دارو و درمان آن حرف بزنیم.
@دیوونه, شاید و باید…