اینقدر تعریف از قسمت سوم انیمیشن داستان اسباب بازی (Toy Story 3) شنیدم که بالاخره بعد از انتخاب شدنش به عنوان بهترین فیلم سال ۲۰۱۰ توسط مجله Time تصمیم گرفتم تا ببینمش! و واقعاً واووووووووو!
Toy Story 3، بهترین انیمیشن برای پایان دادن به دهه اول، قرن بیست و یکم بود! داستان عالی، تصویرپردازی جالب و کارگردانی خوب، سومین قسمت از سه گانه «داستان اسباببازی» را بهترین کرد. در این داستان، اسباببازیهای آشنا، پس از آنکه صاحبشان، اندی را بلوغ یافته مییابند، سعی میکنند تا به دنیای آرمانیشان برسند، دنیایی که در آن با ایشان بازی میشود! و در این مسیر چند نکته به نظرم پررنگتر بود:
– مجموعه سه گانه Toy Story به خوبی توانست عمر بسیاری از اسباببازیها را افزایش دهد و بیشتر از معمول، آنها را پشت ویترین مغازهها نگه دارد. برخی از این اسباببازیها حتی طی چند نسل دوام آوردند و این میتواند نقش رسانه را در کنترل بازار به خوبی نمایان کند. قرار دادن عروسکهای ماندگاری چون باربی و کِن در کنار سایرین، به نظرم توانست در القای پایدار شدن سایر عروسکها کمک کند.
– اسباببازیها، کودکان شیطان و بازیگوش را که وسایلشان را خراب میکنند، دوست ندارند! این قضیه به خوبی در فیلم به نمایش در آمده است. و به نظر میرسد با توجه به آمار بالای علاقمندی و تاثیرپذیری کودکان به این انیمیشن، بتواند تا حدود زیادی موثر افتد.
– «خرس مهربون» که سالها در آغوش نسلها لمیده بود و مدتها به عنوان بهترین دوست، محسوب میشد، در فیلم به عنوان چهرهای منفور معرفی میشود! چهرهای که حتی در پایان شاد داستان هم بازسازی نمیشود! شاید با توجه به اینکه این نوع خاص از اسباب بازی، مراحل ساخت آسانی دارد و حالا خیلیها در تهیه آن خودکفا شدهاند، تصمیم گرفته شده تا آن را از سبد خانوادهها خارج کنند و جایگزینهای اصیلتری چون باربی پر زرق و برق را جانشین نمایند!
– صحنه به یاد ماندنی، حرکت اسباببازیها به سمت کوره آتش و القای آرامش با گرفتن دست یکدیگر، به خوبی حس زیبای با هم بودن، حتی در زمان رهسپار شدن به سمت نابودی را به نمایش کشید. به عقیده من، این صحنه از زیباترین صحنههای این فیلم محسوب میشد.
به هر روی، اگر اهل دیدن انیمیشن هستید، خوب است که داستان اسباب بازیها را هم به مجموعه دیدههایتان اضافه کنید. مطمئناً چشمنواز خواهد بود!