بالاخره ماه رمضان هم گذشت. امروز صبح که بعد از یکماه صبحانه میخوردم، دلم خیلی گرفت. به همین زودی دلم برای ماه رمضان تنگ شد! کاش بهتر میتونستم از این فرصت استفاده کنم… حیف!
راستی! این چند روزی که نبودم، داشتیم اسبابکشی میکردیم! با اینکه مسیرمون فقط چند تا پله بود، ولی از هر چی اسبابکشی متنفر شدم! درست نمیدونم چند وقت دیگه باید بگذره تا مثل قبل بدونم که هر چیزی دقیقاً کجاست ولی امیدوارم زیاد طول نکشه، شما هم دعا کنید!
سلام ، شاید برای هر رفتی ،اومدی نباشه و حتی جبرانی ،ولی برای این ماه که دلتون تنگ شده ، برگشتی هم هست . مهم اینه که تازمان برگشت ، منتظرش باقی نمومنیم. چه قدر تأسف برانگیز هست که سرگردانیم و مشغول!!! دنیا رو با نیات پلیدمون و تصورات آلوده مون می سازیم ولی منتظریم تا ماهی برسه که با تصورات خیالی خودمون ، روحمون رو پاک و تطهیر کنیم !!! صبا هم خوشحال میشه که ردپای حضور سبزتون رو در وبلاگ نوپای خودش ببینه . تا درودی دیگر بدرود.
صادق جم: باز جای شکرش باقیه که حداقل یه ماه هست که بعضیها بیشتر مواظب باشن!
سلام فهرست وب ایرانی (نمایه ها) به یادداشتهای شما لیتک اتوماتیک داده است وب -آ – ورد http://web-award.blogspot.com
صادق جم: ممنونم! امیدوارم موفق باشید.
من صبحانه خواب موندم . کلی ذوق داشتم
صادق جم: خوشبحالت!
سلام ، ممنون از حضورتون
ولی فکرنمی کنید، به جای اینکه مرتکب گناه کبیره می شدید!!! ، اگر متن ایرادی داشت ،(( که حتماًهم داشت،چون اولین مطلب رسمی هست که در وبلاگ گذاشتم))، صادقانه نظرتون رو می نوشتید و مرتکب دومین گناه کبیره نمی شدید و از دیدگاه تمسخر!! ، نگاهی به اون نمی کردید.
پذیرای نظراتتون هستم، سرفراز باشید.
تا درودی دیگر بدرود.
چه فرصتی داشت رمضان که الان نیست؟ هان؟؟
صادق جم: ها؟! :-??