ای آتش! در آخرین چهارشنبه سال، برمیافروزمت، به این امید که زردی من از تو باشد و سرخی تو از من.
ای سوزان! بسوزان گناهانم را که به سبب آن زرد رویم و از پاکیت به من ده تا سروخ گون گردم.
ای پاک کننده! در آخرین روزهای سال، زشتیهایم را با خود آوردهام تا به تو بسپارم که در خود ذوبشان کنی و مرا نیز پاک گردانی.
ای سوزان! بسوزان گناهانم را که به سبب آن زرد رویم و از پاکیت به من ده تا سروخ گون گردم.
ای پاک کننده! در آخرین روزهای سال، زشتیهایم را با خود آوردهام تا به تو بسپارم که در خود ذوبشان کنی و مرا نیز پاک گردانی.
ای مام طبیعت!
امروز روز توست!
زشتیهای زمین را نمیبینی؟!
در برشان گیر،
بسوزانشان،
زمین را پاک کن،
تا نوروز که رسید، روزی نو برای زمین گردد. روزی عاری از زشتی و پلیدی…
باشد که چنین باشد…
(راستش، هر چی فکر کردم، نفهمیدم انواع ترقجات چه نقشی در چنین روزی میتونن داشته باشن؟!)